:
💞💞💞💞
به کافه می رَوَم با یارِ دلبند
بسازم لحظه ای شیرین تراز قند
کنارش می نِشینم با دلی شاد
مگر قَدری شَوَم از غُصِّه آزاد
بریزد چای و من مَحوِ نگاهش
زَنَم صد بوسه بر آن روی ماهش
بگیرم دستِ او مابینِ دستم
بفهمد با حضورش مستِ مستم
گَهی دستی کِشَم بر زلفِ دلبر
که مَحرَم دانم او را همچو همسر
گَهی لب را گُذارم بر لَبانش
گَهی تحسین کُنَم ان اَبرُوانش
در آغوشش کَمی آرام گیرم
و اَز لَبهای نازَش کام گیرم
که آغوش نگارم چون بهشت است
واَلحق او برایم یک فرشته است
نوازش ها کُنَم آن یارِ جانی
به خوشحالی کُنَم هی نغمه خوانی
بهشت و زندگی اکنون در اینجاست
که یارم در جهان بسیار زیباست
چو باشد نزدِ من حالا نگاری
به آن دنیا ندارم هیچ کاری
رَوَم هر لحظه من قربانِ دلبر
از این بهتر چه میخواهم دی
آمده واژه ی "تو" بر لبم آذین بدهد
بوسه ای با غزلم بر لب غمگین بدهد
درد هم بستر مرد است خودم می دانم
شانه ات درد مرا کاش كه تسکین بدهد
شاه بیت نفسش حرمت "عیسی" دارد
مرده ای را كه نفس های "تو" تلقین بدهد
"شمس تبریزی" من هر چه بگویی تو قبول
مولویت آمده در كافری ات دین بدهد
آمده خیس عرق کوه شكن تیشه به دست
سهم "فرهاد" کجا مانده كه "شیرین" بدهد
گرمی حس حضورت برف غم را اب کرد
شعر چشمان تو من را پر ز حس ناب کرد
امدی جانم به قربانت شدم لبریز عشق
دوری از تو شعر احساس مرا بی تاب کرد
#امیرعباس_خالقوردی
مادرت می گوید از من دورباشی؟! خودبگو
من به تو عاشق ترم یا مادرت دلسوزتر . .؟
جمع شاگردان مرا استاد میخوانند و من
در کلاس عشق تو از بچّه نوآموزتر. . . !
☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️
#کـاوه_احمـــدزاده
#جان_اباعبدالله❤️
دِلـَم شِکسته،دلـم را نمی خـری آقا!؟
مرا به صحن بهشتـت نِمی بَری آقا!؟
اگـرچه غـَرقِ گناهـَم ولی خبـر دارم
تـو آبـِـروی کسـی را نمی بـَـری آقا...
#اللهم الرزقناکربلا
از ماجرای گریه ی آدم مشخص است
راهی برای توبه ی ما هم گذاشته
عشق حسین موهبتی کبریایی است
ماندم چه منتی سر عالم گذاشته
#لاادری
دوری از شارع بین الحرمین یک درد است
و فراق سحر کرب و بلایت سخت است
حرمت؟ این دل من؟ کار خدا یا قسمت؟
و در این غائله تشخیص مقصر سخت است
#لاادری
شانه هایم مال تو شب گریه هایت مال من
نغمه ی زیبا و طناز صدایت مال من
شور و احساس غزل هایم همیشه مال تو
چشم های تا همیشه آشنایت مال من
قیمت ناز نگاهت چند باشد می خرم
برق افسون نگاهت ، چشم هایت مال من
واژه ها را فرش راهت کرده ام در این غزل
آن قدم های پر از نازو ادایت مال من
گر گناهی هم کنم باتو روا می دانمش
اخم و تنبیه و مجازات خدایت مال من
یک دل دیوانه دارم تا قیامت مال تو
آن دلی که کرده من را مبتلایت مال من
شادی و شور و صفا و عافیت تقدیم تو
ای تمنای دلم ، درد و بلایت مال من ..🌹🌻❤🌻🌹
محبوب منی دارو ندارم شده ای تو
آشوب منم صبر و قرارم شده ای تو
دل در قفس عشق تـو آزادتـرین است
دلخواه ترین بند و حصارم شده ای تو
لبـخنـد تــو نقـاشی زیبــای خـداوند
سرسبز ترین فصل بهارم شده ای تو
با بودن تو هیچ نیازم به کسی نیست
غمخوار منی وکس و کارم شده ای تو
غیر از تو دگر من به کسی دل نسپارم
مهتابِ شبِ تیره و تارم شده ای تو
آغوش تو هست امن ترین نقطه ی دنیا
ازغصه و غــم راه فــرارم شده ای تــو
صد شکر خدا را تو شدی سنگ صبورم
همدردم و همصحبت و یارم شده ای تو
تقدیم به ❤️.....❤️
✏️ ࿐჻ᭂ⸙💙⸙჻ᭂ࿐
ای تو برجسته ترین نقش به دیواره ی قلبم
نفسم بسته به جانت که تویی چاره ی قلبم
تو نبودی که ببینی جگرم سوخت ز هجران
تو نماندی که بگویم به تو در باره ی قلبم
به هوایت دل و جانم همه شب در تب و ماتم
چه کنم دست خودم نیست تویی پاره ی قلبم
همه جا فکر و خیالت به سرم هست و ندانی
که من آواره ی این عشقم و آواره ی قلبم
تو نوای خوش عشقی ٬ ز تو خوش تر نشنیدم
شده آهنگ فراقت غمِ همواره ی قلبم
به تو وابسته شدن بود اگر جرم و گناهی
غم هجران تو جانا شده کفاره ی قلبم..✌️❤️