🌸
با خبر نیستی از حال پریشانیِ من
موج غم میچکد از حالت پیشانیِ من
نیستی، بعد تو روی خودم آوار شدم
دوست میدارمت ای باعث ویرانیِ من
رفتی و باز هم آهسته دعایت کردم
ای تمنای من، ای خواهش پنهانیِ من
تا سحر بیتو به روی سر من میبارد
شعر سرما زده از آه زمستانیِ من
ماه و من بعد تو پیمان غریبی بستیم
من غزل میشوم او نای نیستانیِ من
راستی شب به غزلهای من عادت کرده
مثل چشمان تو هنگام غزلخوانیِ من
امشب از بسکه غزل از غزلم میشکفد
ماه با پای خودش آمده مهمانیِ من
وقت پایان غزل، وقت خداحافظی است
موج غم میچکد از مصرع پایانیِ من
#عاشقانه
✍ #آرمن_فرناد
🆔 @shokofeha_ye_kheal
D:
مـن عـٖاشـقی از کمــال تـو آمــوزم
بیــت و غــزل از جمــال تـو آمــوزم
در پـردهٔ دل خیــال تو رقـص کنـد
من رقـص خــوش از خیــال تو آمـــوزم
نداری خال لب اما،به چشم من که زیبایی
فداي ناز لبخندت، تو در من خوب دنيايي
دل از من برده اي، ديگر به طنازى نيازى نيست
به گيسوي تو دل بستم، چقد زيباست شيدايي
تو شايد قطره اي باشي ميان اين همه مردم
ولیکن در خيال من، تو آبي تر ز دريايي
از اين حسي كه من دارم غم حال تو هم پيداست
اگر مجنون اين عشقم، تو هم لیلای ليلايي
به پاس عاشقي عمرى، به پای تو نشستم من
زليخايي و در آخر به يوسف خوب مي آيی
هواي عاشقي يعني بيا دلتنگ هم باشيم
كمي بي تابي و گريه، كمي احساس تنهايي
بهشت من همين جاهاست كنار تو در اين خانه
هبوی آدمى ديگر، به عشق يار حوّايي
ظاهرا هر چند چشمان تو صاف و ساده اند
دستها را باطنا در دست شیطان داده اند
از دل سنگی رخ زیبا عذابی بیش نیست
بینوا چشم و دلم در دام تو افتاده اند
سوی قلبم که برایت دم به دم آماده است
تیر های عشوه ی مژگان تو آماده اند
ثروت احساس را اخلاصشان کرد اختلاس
چشمهایت بدتر از این قوم آقا زاده اند
بافتم هفتادمن از مثنوی این حرف را
درمسیر عشق چشمان تو ختم جاده اند
#حسین_مرادی
دلم لک میزند در این شبِ تبـدار.. برگردی
تـو ای آرام بخشِ این دلِ بیمـار... برگردی
از آن وقتی که رفتی گریه کردم تا سرِ کوچه
هنـوز امیـد دارم از پـسِ دیـوار.. بـرگردی
جنونم میزند دنیـا بـه آخر می رسد در من
و قبـل از اینکه غم ها بر سرم آوار.. برگردی
کنارت می نشینم در خیالم چای می نوشم
به این خانه تو اۍخاتونِ افسونکار برگردی
تورا بردند و در دامِ غمی زنـدانی ات کردند
نشستم مثـلِ یوسف بـر سرِ بازار.. برگردی
چه رویـایِ قشنگی می شود ، امروز یا فردا
گمان امشب رسیده لحظهٔ دیدار... برگردی
دلم لک میزند در این شبِ تبـدار.. برگردی
تـو ای آرام بخشِ این دلِ بیمـار... برگردی
از آن وقتی که رفتی گریه کردم تا سرِ کوچه
هنـوز امیـد دارم از پـسِ دیـوار.. بـرگردی
جنونم میزند دنیـا بـه آخر می رسد در من
و قبـل از اینکه غم ها بر سرم آوار.. برگردی
کنارت می نشینم در خیالم چای می نوشم
به این خانه تو اۍخاتونِ افسونکار برگردی
تورا بردند و در دامِ غمی زنـدانی ات کردند
نشستم مثـلِ یوسف بـر سرِ بازار.. برگردی
چه رویـایِ قشنگی می شود ، امروز یا فردا
گمان امشب رسیده لحظهٔ دیدار... برگردی
شده تنها به خودت تکیه کنی درد نفهمی
شده هم بغض کنی هم غم دلسرد نفهمی
به تو گویم که شدی باعث این مشکل حادم
چقَدر رنج کِشم تا توی نامرد نفهمی
#سید_طباطبایی
عصا می کارم اما جز تبر چیزی نمیروید
سلامم را سوالم را جوابی کس نمیگوید
نظافت کل ایمان رفیقانم شده اما
کسی غیر از گناهم با زبان خود نمیشوید
مشام شهر سرگرم است با بوی ریاکاری
زمانه بد شده دیگر کسی گل هم نمیبوید
غبار منفعت تاریک کرد آیینه هامان را
کسی مضمون فاخر در غزل دیگر نمیجوید
حصار عقل مانع شد کسی از حال عاشق ها
نمیگوید ولی دیوانه از دیوانه میگوید
#حسین_مرادی
عرض ادب😅😅
🍁 🍁 🍁
🍁 🍁
🍁
کسی حساب نکردو به احترام خودم
جواب میدهم اینجا به هر سلام خودم
تویی که عاشق اشعار ناب من هستی
بخواه دفتر من را به انضمام خودم
فقیرم از "تونداری" که رفته ایمانم
تورا به بیع فضولی زدم بنام خودم
به جنگ سرد نگاه تو رفتم و حالا
رسیده ام به فروپاشی نظام خودم
شکایت از تو ندارم که برنخواهی گشت
چه دردها نکشیده دل از دوام خودم
زبان طعنه زنان پیش عقل من کند است
چه زخمها که نخورده دل از کلام خودم
دوباره بی خبر از تو به دشت برگشتند
تمام قاصدکک های بی مرام خودم
بهای حرمت دل در جوانی ام اینست
خمیده قامتم اما به احترام خودم
#حسین_مرادی
🍁
🍁 🍁
🍁 🍁 🍁
تنها خمار آشفته ترکردم دهانم را
بر استکان خود زدم باز استکانم را
در خانه میمانم بدور از مردم صد رنگ
وسعت نخواهم داد بعد از این جهانم را
با این حسین منزوی بودن خوشم دیگر
وقتی نمیجوید کسی نام و نشانم را
دارایی م را دوستان بردند ،از دشمن
گاهی گدایی میکنم هر سفره نانم را
حتی سپاه مرگ هم در کشور جانم
نفعی نمیبینند بستانند جانم را
فرهاد از بی عرضه بودن بیستون را کند
در شعر خالی میکنم تاب وتوانم را
#حسین_مرادی
در جهان دیوار ها را بهتر از در میخرند
شعر شاعر مرده را این قوم بهتر میخرند
#حسین_مرادی
عاقبت دستانمان رو می شود با شعر ها
مثلِ چشمانی که بعد از گریه ها پُف میکنند...
#سجاد_رشیدی_پور
تو همان حاج حسین دلبر مایی و سلام
تو بگویی غزلی با سر و پایی و سلام
هدفم عرض ادب بود ولی حاج حسین
گر که خواهی تو جوابی عشق شمایی و سلااااااااااااااام
ما اهل دلیم شعر به جانانه سراییم
از نقش همه اهل ریا رنگ زداییم
گر همسفر اهل دلی با نفس عشق
از خویش رهاشو که ازین بند جداییم
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می آید
چند وقتی ست که یک شاعر پرچانه شدم
عقل با عشق شنیدم که نمیسازد پس
روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
#حسین_مرادی
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
#بهمن_صباغ_زاده
عشق و منطق هردو سهمی برده اند از جان من
روزها را شیخم و شب شاعر چشمان دوست
#حسین_مرادی
بیخودی مظلوم میخوانند او را شاعران
آنچه دل نامیده اندش قاتل ما بوده است
#حسین_مرادی
شاعران در روز آرامند تا مغرب ولی...
شب به جایش تا سحر بلبل زبانی میکنند
#حامد_فلاحی_راد
تکان دهنده ترین دردِ قرن خواهد شد
اگر کمی بنویسم چه کرده ای با من!
#محمد_تولیت
همدردی و هم دردی و درمان دل ما
ای هرچه بلا
هرچه جفا
هرچه شفا
تو...
#حسین_مرادی
عشق دعوای میان خرد و احساس است
سرنوشت همه عشاق جهان حساس است
لا اقل عاشق معشوقه مردم نشوید
که به فتوای همه، مظهر حق الناس است
#نفیسه_سادات_موسوی
دنیا ندارد آنکه ز جان عاشقت شود
ارزان مشو اگرچه جهان عاشقت شود
ای دل در این جهان که نمیفهمدت کسی
خوش باش اگر چه نیش زبان عاشقت شود
از بخت خود که مطلعی هرکه آمده
تنها در ابتدای دهان عاشقت شود
دل دادگی خطاست به چشمان پر طمع
سگ هم برای تکه ی نان عاشقت شود
#حسین_مرادی
آنقدر شعر نوشتم و نخواندی که قلم
گفت اینقدر عبث قامتِ ما را متراش..
#مهدی_خداپرست
از عشق تنها در مسیر من خطر مانده
آهم اثر دارد دعایم بی ثمر مانده
دست از سرم بردار ای دنیای غارتگر
چیزی ندارم جانی اما مختصر مانده
#حسین_مرادی
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست!
#خاقانی