eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بذار آدمای خیلی کمی تو زندگيت باشن ولی بهترین باشن...
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام ، سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ، چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ، شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ، این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام 🌴🍒🌻🍒🌻🍒🌴
ای گوش! به هرکسی نده دل دیگر از درد دل بیخـــــــود بعضی بگذر ارزان که شدی سیــــلی تحقیر آمد سنگین و گران باش کمی هم آخــر ✍
گِله کردی که چرا آب و هوا بارانی ست... رفتی و چَشم تَرم، چَرخه ی باران زا شد!
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست این همه قصه فردوس و تمنای بهشت گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل هرکجا نامه عشق است نشان من و توست سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست
بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب بر جگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه ی این پیرمرد رحمی کن  عصای من نشکن، قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع میکنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت! 🌸🍁
روزگاری را بدون عشق سر کردم، نشد خواستم دیوانه‌وار از عشق برگردم، نشد هیچ ‌کس دلواپسی‌های مرا باور نکرد هیچ‌کس در خاک غربت‌خیز همدردم نشد بغض کردم، مویه کردم تا سحر نام تو را گریه کردم، گریه هم تسکین سردردم نشد هر چه کردم عشق را از خانه‌ام بیرون کنم عاقبت پیش دل عاشق کم ‌آوردم، نشد آی گنجشکان سرگردان میان کوچه‌ها! خواستم با آخرین پرواز برگردم، نشد 🕯🌺
ما را نمی‌توان یافت ، بیرون از این دو عبرت : یا ناقص الڪمالیم ، یا ڪامل القصوریم !
بار دیگر ملک قلبم را به نامت میکنم چون تو باشی یار من دنیا به کامت میکنم دختر عصیان گر ایران زمین نام من است با کمی ناز و ادا یکباره رامت میکنم در تمام شعر من ورد زبان نام شماست من که با این مطلعم آخر به دامت میکنم میز کنج کافه را بار دگر تزیین کنم بعد آن با جام می دعوت به شامت می کنم آن کلاه قرمزم را باگلی نیلوفری روی مویم میزنم با خنده خامت می کنم تیر آخر میزنم بر کنج قلبت مرد من چشمکی هم میزنی من هم سلامت می کنم 🌴🍒🌻🍒🌻🍒🌴
جانِ من را بُرده‌ای، ای یاد تو در من نهان رفتی و من مانده‌ام، مصداقِ شعری بی‌نشان
هر بار شعر نابی اگر بر دلی نشست باید دعا کنیم که "بیچاره شاعرش ..." لاادری