eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صرف کردم فعل عاشق را ولی غم کم نشد خواستم یا خواستی تا دل بخواهم کم نشد هرچه گشتی بیشتر پنهان شدم دیگر نگرد مثل دندان درد از دردت کمی هم کم نشد گره ای با دست و دندان بسته ام بازش نکن پاره کردی آخرش از داغ و ماتم کم نشد شعر شب ها خوابِ راحت را فقط از من گرفت ناله هارا گریه هارا هرچه کردم کم نشد
➰‏ این مدل قربون صدقه‌ها هست میگن عشق کی بودی تو. اول خاقانی گفته: از گُلِ سرخ رسته اى،نرگسِ دسته بسته اى نرخِ شكر شكسته اى، پسته دهانِ كيستى؟😍 -اهورا فروزان
چگونه باز کنم بال در هوای وصال که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق | حافظ |
هوا گرفته در این کوچه‌ها خیابان‌ها هوای تازه بیاور برای انسان‌ها چقدر تشنگی از ابر می‌چکد بی تو طراوتی که گمت کرده‌اند باران‌ها... و کار آینه‌ها انعکاس تاریکی‌ست اگر گرفته شود روبروی ایمان‌ها بساز کشتی امن و امان و ایمان را و اقتدار خودت را بگو به طوفان‌ها تو ‌وعده‌های خدایی به صالحان زمان که آیه آیه تو را خوانده‌اند قرآن‌ها بیا که نام عدالت، ظهور، ایمان، عشق شود نشانی این کوچه ها خیابان‌ها
بوسه ی ممنوعه حس محشری دارد,ببوس 💞 غنچه ی قرمز به روی گونه میکارد,ببوس 💖🍃🌺 چون نگاه اولین بارت,دلم رامیبرد 💞بوسه ی ممنوعه,طعم بهتری دارد, ببوس 🌺🍃💖 توی چشمت آتش عشق است ومیسوزاندم 💞ازلبت, باران بوسه, ریز, میبارد, ببوس 💖🍃🌺 من برای توسراپایم گناه وآتش است 💞هرچه میخواهد, غمت, مارابیازارد, ببوس 🌺🍃💖 بیخبریاباخبر, درخواب ویابیداریم 💞تانفس داری و عشقت تاب می آرد, ببوس 💖🍃🌺 صبح وظهروعصرومغرب,شب وحتی نیمه شب 💞تاکه این دیوانه جان ازشوق, بسپارد, ببوس ‌‌‌‌‌‌
دوستت دارم ترا بوسیدنت را بیشتـــر بایکی بوسه به خود لرزیدنت رابیشتر نازنینم دوست دارم همچو نیلوفر شوی مثل پیچک دور من پیچیدنت رابیشتـــر یاکه در خواب عمیقی من تماشایت کنم در زمان مستی ات دیدنت را بیشتــــر یاگناه و فکر انجامش که آتش میزند قاب دل رابا هوس دزدیدنت را بیشتــر وقت دیدارت بغل کردن صدای خنده ای در میان خنده ها‌ بوسیدنت را بیشتــــر ناگهانی من به آغوشم بگیرم سفت وسخت بی هوا با عشق من ترسیدنت رابیشتــر دوستت دارم ولی گم کرده ام اکنون ترا در خیالم دیدنت،گرمی آغوشت را بیشتر
قصه اي ازجنس يك پرواز ميخواهد دلم داستان كوچِ بي آغاز ميخواهد دلم رفتن و رفتن بدون لحظه ای صبرو درنگ پركشيدن، بالهای باز ميخواهد دلم خوش به حال قاصدك، بی بال بالا ميرود همچو او رقصيدنی بی ساز ميخواهد دلم
تو دریـــایے و من یڪ ڪشتیِ بی‌رونق ڪهنہ ڪه هے بازیچہ میڪَیرے غرورم بادبانم را... ...
از دم صبح ازل با عشق يار و همدميم هر دو با هم زاده ايم از دهر با هم تواميم هر دو از پستان فطرت شير با هم خورده ايم يک صدف پرورده ما را هر دو در يک بميم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردم به دریا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردم چه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه مى کردم
سپرده ام به خـدا ، هرچه ڪرده‌ای با من خطاست دست ڪسی جز خدا سپردن تو
طعم غزل گرفته نوک خودنویس من هر جا ڪه می‌ڪشم غزلے ناب می‌شود