ما کجا و دل خوش؟هان، دل خوش سیری چند؟؟!
دلخوشی مال کسانی است که مادر دارند....
#احمد_علوی
دلداده ات اسیر ظواهر نمیشود
در بین راه محو مناظر نمیشود
از اوکسی به غیر خودت دل نمیبرد
موسی شناس طعمه ی ساحر نمیشود
مولا به اسم اعظمت این روزها کسی
شایسته ی شناختن سر نمیشود
هرگز کسی به کُنه وجود تو پی نبرد
من مانده ام چرا،به چه خاطر نمیشود
ای صاحب زره، به خدا هیچ حاکمی
مثل تو در محاکمه حاضر نمیشود
باید کبوتر حرمت بود در حرم
چیزی نصیب مرغ مهاجر نمیشود
من هر چه گفته ام همه از لطف چشم توست
اینجا کسی بدون تو شاعر نمیشود
#احمد_علوی
@aAHMADALAVI
پیمانه های رنگ وریا را شکست،مست
وقتی دل از علایق دنیا گسست،مست
ایوان طلا که میکده شد سالهای سال
بی اختیار پای ضریحش نشست،مست
تسبیح دانه دانه ای از در ناب را
دارد همیشه در حرم او بدست ،مست
مانند آبشار شد وبر ضریح ریخت
با قطره های اشک دخیلی که بست،مست
بر گِرد آستان علی غرق حیرتند
خیل عظیم مردم یکتا پرست،مست
«بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است»
اینجا کجاست؟ میکده ی هر که هست،مست
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»
آنجا برو که لطف نماید به مست،مست
#احمد_علوی
بسم الله الرحمن الرحیم
به محضر اميرالمومنین صلوات الله علیه
مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش...
هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش
حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند
ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش
مدیونِ مادرم که از آن لحظه ی نخست
بوده است ذکر نام علی لای لایی اش
از عهده ی اهالیِ افلاک خارج است
درکِ مقام و منزلتِ کبریایی اش
از اين جهان و جاذبه های هزار رنگ
ما را بس است گوشه ی ایوان طلایی اش
حتی به گرد پای نجف هم نمی رسد
باغ بهشت با همه ی با صفایی اش
افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او
خورشید چیست؟ ذره ای از روشنایی اش
خورشید با تمام بزرگی و اقتدار
سهل است با اشاره ی او جا به جایی اش
سخت است در تصور امثال حبرئیل
وارد شدن به حیطه ی فرمانروایی اش
من تشنه ی ابوذر و مقداد و میثمم
یاران دل سپرده ی قالو بَلَىٰ ایش
سر می دهند و سر به سلامت نمی برند
آنانکه گشته اند سراپا فدایی اش
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
تا مفتخر شدیم به شغل گدایی اش
حال و هوای این منِ با خود غریبه را
تغییر داده واقعه ی آشنایی اش
ما را یتیم کوی علی آفریده اند
ما را اسیر مرحمتِ هل اَتىٰ ایش
انسانِ کاملی است که در اوج بندگی
تردید کرده است بشر در خدایی اش
تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس
ما عاجزیم در صفتی ابتدایی اش
بفرست دم به دم صلوات محمدی
بر مرتضی و شاکله ی مصطفایی اش
در شرحِ ناب انفسنای پیامبر
در کوثر و حقیقت خیر النساییش
تا ریزه خوارِ سفره ی لطف حسن شدیم
حیران شدیم در صفت مجتبایی اش
بازار عشق بازی و ایثار و بندگی
رونق گرفت با پسر کربلایی اش
آن شاه تشنه ای که شمیم بهشت را
جا داده است در کفن بوریایی اش
هفتاد و دو قصیده ی رنگین و تابناک
جاری شدند در غزل نینوایی اش
ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود
در امتداد جلوه ی موسی الرضایی اش
تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم
مرگ است و مرگ حاصل یک دم جدایی اش
در آفتاب حشر همه بهره می بریم
از سایه سارِ سلسله ی ماسوایی اش
قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است
بی ابتدا است وسعت بی انتهایی اش
در آیه ی لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر
بی پرده گفت از صفت اِنَّمایی اش
از چاه های کوفه بپرسید راز را
از کوفه ای که شهره شده بی وفایی اش
جز نخل های کوفه و جز چاه سر به زیر
آگاه نیست هیچ کس از پارسایی اش
فیض تولدش شده در خانه ی خدا
تکرار ناپذیر، چو خیبر گشایی اش
مستانِ بی خود از خود و مجنون صفت شدند
بینندگانِ منظره ی دلربایی اش
هرکس اسیر پیچ و خم زلف یار شد
هرگز امید نیست به یک دم رهایی اش
هرکس دخیل بست به انگورِ آن ضریح
امید بسته است به حاجت روایی اش
شرمنده است این قلمِ متهم به عشق
بارانِ شرم میچکد از نارسایی اش
#احمد_علوی
💠 به محضر اميرالمومنین صلواتاللهعلیه
مبهوت، در تلألوِ نورِ خداییاش
هستم تمامِ عمر سراپا هواییاش
حتی دمی جدا نشدند و نمیشوند
ایل و تبارم از نفسِ ایلیاییاش
مدیونِ مادرم که از آن لحظۀ نخست
بوده است ذکر نام علی لایلاییاش
از عهدۀ اهالیِ افلاک خارج است
درکِ مقام و منزلتِ کبریاییاش
از اين جهان و جاذبههای هزاررنگ
ما را بس است گوشۀ ایوانطلاییاش
حتی به گرد پای نجف هم نمیرسد
باغ بهشت با همۀ باصفاییاش
افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او
خورشید چیست؟ ذرهای از روشناییاش
خورشید با تمام بزرگی و اقتدار
سهل است با اشارۀ او جابهجاییاش
سخت است در تصور امثال جبرئیل
وارد شدن به حیطۀ فرمانرواییاش
من تشنۀ ابوذر و مقداد و میثمم
یاران دلسپردۀ قالوبَلاییاش
سر میدهند و سر به سلامت نمیبرند
آنان که گشتهاند سراپا فداییاش
شاهان روزگار به ما غبطه میخورند
تا مفتخر شدیم به شغل گداییاش
حالوهوای این منِ باخودغریبه را
تغییر داده واقعۀ آشناییاش
ما را یتیم کوی علی آفریدهاند
ما را اسیر مرحمتِ هلاَتاییایش
انسانِ کاملی است که در اوج بندگی
تردید کرده است بشر در خداییاش
تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس
ما عاجزیم در صفتی ابتداییاش
بفرست دمبهدم صلوات محمدی
بر مرتضی و شاکلۀ مصطفاییاش
در شرحِ ناب اَنفُسنای پیامبر
در کوثر و حقیقت خیرُالنساییاش
تا ریزهخوارِ سفرۀ لطف حسن شدیم
حیران شدیم در صفت مجتباییاش
بازار عشقبازی و ایثار و بندگی
رونق گرفت با پسر کربلاییاش
آن شاه تشنهای که شمیم بهشت را
جا داده است در کفن بوریاییاش
هفتادودو قصیدۀ رنگین و تابناک
جاری شدند در غزل نینواییاش
ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود
در امتداد جلوۀ موسی الرضاییاش
تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم
مرگ است و مرگ حاصل یک دم جداییاش
در آفتاب حشر همه بهره میبریم
از سایهسارِ سلسلۀ ماسواییاش
قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است
بیابتداست وسعت بیانتهاییاش
در آیۀ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر
بیپرده گفت از صفت اِنَّماییاش
از چاههای کوفه بپرسید راز را
از کوفهای که شهره شده بیوفاییاش
جز نخلهای کوفه و جز چاه سربهزیر
آگاه نیست هیچکس از پارساییاش
فیض تولدش شده در خانۀ خدا
تکرارناپذیر، چو خیبرگشاییاش
مستانِ بیخودازخود و مجنونصفت شدند
بینندگانِ منظرۀ دلرباییاش
هرکس اسیر پیچوخم زلف یار شد
هرگز امید نیست به یک دم رهاییاش
هرکس دخیل بست به انگورِ آن ضریح
امید بسته است به حاجترواییاش
شرمنده است این قلمِ متهم به عشق
بارانِ شرم میچکد از نارساییاش
✍️ #احمد_علوی
#حیدر_امیرالمؤمنین_علیهالسلام
💐
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها🌱
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
﷽
🍂 اَلسَّلامُ عَلَیْکِ
یا اُمَّالمُؤْمِنینَ
او عاشق پیامبری
شد که از ازل
موسی بهدین اوست
و عیسی بهدین او
با خط خوش نوشته
سرانگشت جبرئیل
نام علی و فاطمه را
بر نگین او...
#احمد_علوی
🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیر المومنین پیدا نشد
#احمد_علوی
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سرازپا نمیشناخت
از خیمههای بی سروسامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
آن پردههای آخر صفین ناگهان
از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود
میدید آیه آیهء آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشته اند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
شیر در کاسہ ما نیست ولی
اشک کہ هست
ما یتیمان همگی
کاسہ به دستیم علی....😭
✍#احمد_علوی🥀
🏴
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
بی شک برای حضرت مرضیه هیچکس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
✍ #احمد_علوی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری
✍ #احمد_علوی
.
#حضرت_زینب
#اسارت
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب
✍ #احمد_علوی
#محرم
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسین_ع_مناجات
#اصحاب_امام_حسین_ع
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
#احمد_علوی
#امیرالمومنین_ع_مدح
روز و شب بر لب خود آیهی لبخندی داشت
در فراوانی غمها دل خرسندی داشت
عرش از روز ازل خانهی او بود ولی
در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت
از دَرِ قلعه بپرسید، خودش خواهد گفت
فاتح قلعه چه بازوی تنومندی داشت
شرط توحیدِ حقیقیست ارادت به علی
هر که شد بندهی مولا چه خداوندی داشت
مادرم در شُرُف مرگ فقط گفت: علی
پدرم موقع مُردن به لبش پندی داشت،
که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش
پسرم! طالبِ فرزند ابوطالب باش
#احمد_علوی
#امیرالمومنین_ع_مدح
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک کاتب شدند
خوشنویسان علیبنابیطالب شدند
#احمد_علوی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی
#احمد_علوی 🌸
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد
خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد
میان کوه، در مه، در هوایی سرد و نا آرام
خدا چشم سحرخیز تورا لبریز باران کرد
تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند
که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد
مدال افتخارت نوکری در آستان اوست
خوشا آنکس که خود را وقف سلطان خراسان کرد
بهشتی میشوی مثل رجاییها و میدانم
تمام دردها را میشود با عشق درمان کرد
تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی
و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد
شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم
شهادت بر تو آتشهای دنیا را گلستان کرد
ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب
ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد
وجودت خستگی را لحظهای نشناخت در دنیا
خدا هم عاشقیهای تورا اینگونه جبران کرد
جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است
چگونه میشود این داغ را در سینه پنهان کرد
#احمد_علوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصیدهٔ زیبای #احمد_علوی در مدح مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام
تا #غدیر راهی نمانده است 💚😍
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
#احمد_علوی