من تو را #گره زدم
با دستانی که احساسم را نوشت؛
با لبهایی که لحظههایم را
به سبزینهی آرزوها خواند؛
من تو را #گره زدم
در زیباترین تاریکیهای سبز؛
با آرزوهایی که
در ریشه ریشه ی وجودم بود؛
#گره زدم در زمرد #نگاهت؛
#گره_ای که،
تیشهی فرهاد هم نتواند بگشاید؛
من تو را #گره زدم برای #ابد؛
چه #باشی...
چه #نباشی... !
#ملیح_شفیعی