eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من تو را زدم با دستانی که احساسم را نوشت؛ با لبهایی که لحظه‌هایم را به سبزینه‌ی آرزوها خواند؛ من تو را زدم در زیباترین تاریکی‌های سبز؛ با آرزوهایی که در ریشه ریشه ی وجودم بود؛ زدم در زمرد ؛ که، تیشه‌ی فرهاد هم نتواند بگشاید؛ من تو را زدم برای ؛ چه ... چه ... !
آمدی آن لحظه که من نیاز داشتنت را حس کردم؛ با یک سلام یک لبخند واژه های خواستنت شعرم را تمام کرد دیدمت؛ باورت کردم؛ دستانم تو را التماس میکرد؛ نگاهم کردی و مرا به زیبایی باورم رساندی؛ و بار دیگر متولد شدم... ناجی‌اَم رهایم نکن؛ علاج درد تنهایی پیوند من و توست؛ بال بُگشا؛ پرواز کن؛ بر درخت تنهایی‌اَم بنشین، تا بسازیم لانه‌ی عشق را؛