#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س
سوگند بہ هر ڪلام زینب… یا رب
بر ذڪر علے الدوام زینب… یا رب
از ڪار فَرَج گِره گشایے فرما
امشب تو بہ احترام زینب… یا رب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س
سوگند بہ هر ڪلام زینب… یا رب
بر ذڪر علے الدوام زینب… یا رب
از ڪار فَرَج گِره گشایے فرما
امشب تو بہ احترام زینب… یا رب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س
🏴 امان از دل زینب
کوکب روشن من، ای مه منظومه ی من
آه ای دخترک خسته و مظلومهی من
مدتی میگذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین
ازچه بَر دیدهی من دیدهی خود دوختهای
تو چهدیدی به رخ من که چنین سوختهای
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخترم چونتو کسی اُم مصائب نشود
آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود
لالههای جگرت زینت هر باغ شود
چهرهی غرق به خونی زپدر میبینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو
گل یاس چمنم، ای گل دردانهی من
گوش کن بر سخنم روشنی خانهی من
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخبرباش که من پیرهنی دوختهام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوختهام
گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی
تودرآن وادی طف، نایبة الزهرایی
روشنی بخش دلم، دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن، روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینهی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
برسرش چادر نماز نخ نمای مادرش
می شود بانوی کاشانه به جای مادرش
دستهایش برکمر آهسته می خواند نماز
مثل مادر می شود درد آشنای مادرش
ناگهان ازدرد می پیچد به خود وقت قنوت
لرزشی افتاده توی ربنای مادرش
دردپهلو را فقط یک خانه تا امروز دید
از در و دیوار آن آید صدای مادرش
کنج خانه باخودش آهسته نجوا می کند
باز هم شب شد دلش کرده هوای مادرش
روز مادر می خرد هرکس برای مادرش
این غزل تقدیمی از جانم برای مادرش
#حضرت_زینب_س
#فریده_خسروی
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
وقتی حضرت زهرا از زینبش خواست کفنها رو بیاره معلوم بود زینب باید خودشو برا روزهای سخت آماده کنه😭😭😭
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س
آئینهدار کوچک مادر، صبور باش
ای داغدار حادثهی دَر، صبور باش
اینجا که نیست حیدرِ غمدیده، گریه کن
اما کنار ساقیِ کوثر، صبور باش
تو شاهدی به غسل و به دفن شبانهام
ای بال و پر شکسته کبوتر، صبور باش
من پهلویم شکسته چو قلب نحیف تو
ای دلشکسته، لالهی پرپر، صبور باش
انگار رفتنی شـدهام نازنیـن من
دیگر رسیده لحظهی آخر، صبور باش
ارثیهی تو چادر خـاکـیِّ مادر اسـت
ای خانهدار خانهی حیدر، صبور باش
زینب! هنوز اول غمهاست دخترم
ماندهست کربلای برادر، صبور باش
من صبر کردم از غم ششماهه محسنم
مادر تو نیز در غم اصغر، صبور باش
دنیا دو فرقِ چاک، تو را میدهد نشان
در ماجرای حیدر و اکبر، صبور باش
بعد از مدینه، دیدی اگر بین قتلگاه
مانده حسین با تن بیسر، صبور باش
ای جوهر صدای علی در صدای تو
خطبه بخوان! مقابل لشکر صبور باش
جان تو و حسین! خدا یار و یاورت
در داغدشت حادثه، دختر صبور باش
#امیررضا_فرجوند