eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر 🥀 هر شعری میخوام بارگذاری کنم تو کانال دست و دلم نمیره😢 آخه دلم هنوز داغدار مادره. بازم باید از فاطمیه بذارم.‌😭😭 داغ مادر مگه به این راحتی فراموش میشه 😭 😭😭😭
از امروز حضرت امیر و حسنین و زینبین قرار چجوری دنیا رو بدون زهرا تحمل کنن😭😭
مادر دو هفته دیگه میموند نوزده ساله میشد😭
مگه زینب چند سال داره که مسئولیت یه خونه افتاد رو دوش زینب😭
وقتی حضرت زهرا از زینبش خواست کفنها رو بیاره معلوم بود زینب باید خودشو برا روزهای سخت آماده کنه😭😭😭
دیدن غربت بابا
آروم کردن امام حسن که معلوم نیس سوز گریه‌هاش از کجاست؟😭
دلداری امام حسین و گذاشتن آب بالای سر امام حسین😭
داغ پدر، تشت پر از تکه‌های جگر، آخ قتلگاه آه، عاشورا آه، غربت آه، شام امان از شام امان از شام امان از شام 😭😭😭😭😭
قرار آخر حضرت علی و حضرت فاطمه؛ فاطمه جان قرارمون باشه عاشورا، گودی قتلگاه 😭😭
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
وقتی حضرت زهرا از زینبش خواست کفنها رو بیاره معلوم بود زینب باید خودشو برا روزهای سخت آماده کنه😭😭😭
خطاب به آئینه‌دار کوچک مادر، صبور باش ای داغدار حادثه‌ی دَر، صبور باش اینجا که نیست حیدرِ غم‌دیده، گریه کن اما کنار ساقیِ کوثر، صبور باش تو شاهدی به غسل و به دفن شبانه‌ام ای بال و پر شکسته کبوتر، صبور باش من پهلویم شکسته چو قلب نحیف تو ای دل‌شکسته، لاله‌ی پرپر، صبور باش انگار رفتنی شـده‌ام نازنیـن من دیگر رسیده لحظه‌ی آخر، صبور باش ارثیه‌ی تو چادر خـاکـیِّ مادر اسـت ای خانه‌دار خانه‌ی حیدر، صبور باش زینب! هنوز اول غم‌هاست دخترم مانده‌ست کربلای برادر، صبور باش من صبر کردم از غم ششماهه محسنم مادر تو نیز در غم اصغر، صبور باش دنیا دو فرقِ چاک، تو را می‌دهد نشان در ماجرای حیدر و اکبر، صبور باش بعد از مدینه، دیدی اگر بین قتلگاه مانده حسین با تن بی‌سر، صبور باش ای جوهر صدای علی در صدای تو خطبه بخوان! مقابل لشکر صبور باش جان تو و حسین! خدا یار و یاورت در داغدشت حادثه، دختر صبور باش
ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من استاد