#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع خطاب به حضرت زینب(س)
فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
شاعر: #سعید_خرازی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای شمع امید من که سوسو داری
در سینه ز درد وغم هیاهو داری
یک دست گرفته ای به پهلو زهرا
یک دست به روی زخم بازو داری
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
🏴
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
شاعر: #وحید_قاسمی
•┈┈••✾••┈┈•
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
خرمای نخلستان من ، خرمای ختمت شد
همسایهها خوردند و خندیدند و رفتند...
#علیرضا_وفایی_خیال
•┈┈••✾••┈┈•
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بر جان خویش نیمهی شب چیدهام لحد
حالا سر مزار خودم گریه میکنم
شاعر: #میثم_مؤمنینژاد
•┈┈••✾••┈┈•
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع خطاب به حضرت زینب(س)
فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
✍ #سعید_خرازی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علی است؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علی است-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علی است
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علی است
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علی است
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علی است
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
#داود_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
قُوَّت قلبِ امیرالمؤمنینی فاطمه
کلّمینی کلّمینی کلّمینی فاطمه
#محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
من با دمم تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم
چون کوه بنشستم بهروی سینهی عَمرو
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم
یکروز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم
یکلحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم
یکدم نیاوردم ز محنت خم به ابرو
یکعمر در کام بلاها آرمیدم
با آنهمه وقتی که زهرایم زمین خورد
جاندادن خود را به چشم خویش دیدم
آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم
با آنکه همچون آسمان بودم مقاوم
مثل هلال از غصّهی ماهم خمیدم
یا فاطمه! شرمندهام از اینکه امشب
با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم
«میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست
یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم
استاد #غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
از داغ تو من به خویشتن میپیچم
این نُسخهی دردیست که من میپیچم
تو دست مرا ز بند وا کردی و لیک
من دستِ تو در بندِ کفن میپیچم
مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
باور نمیکنم که تو بی بال و پر شدی
خستهشدی، شکستهشدی، مختصرشدی
شرمندهام بهخاطر من زخم خوردهای
روزی که در مقابل دشمن سپر شدی
افتادی از نفس، نفست بند آمده
افتادهای به بسترِ غم، محتضر شدی
هیزم به دستهای مدینه که آمدند
مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی
آتش زبانه میزد و در نیمهباز بود
فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی
این شهر چشم دیدن ما را نداشتند
از چشمهای شور مدینه نظر شدی
همسایهها رعایت حالت نمیکنند
از دست هممحلی خود خون جگر شدی
#محمدحسن_بیات_لو
@abadiyesher