بشکند دستی که سیلی راشبی آداب کرد
خوردن زهر هلاهل رابه مولا باب کرد
خاطرات کوچه و مادر برایش کم نبود
همسری را در پی آزار او بی خواب کرد...
#پریسامصلح
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
مداحی آنلاین - خوشم که از ازل شدم به درگهت شدم گدا حسن - بنی فاطمه.mp3
4.58M
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
🌴همیشه میزنم صدا ز سوز دل تو را حسن
🎤 سید_مجید_بنی_فاطمه
#شهادت_امام_حسن_مجتبی🏴
بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت
کــه مـاهیـان هـمـه گـریند در عــزای حـسن
#غلامرضاسازگار
YEKNET.IR - vahed 2 - hafteghi 1399.07.03 - narimani.mp3
6.53M
وقتی گره میفته تو کارم
یا وقتی که خیلی گرفتارم
🎤 سید رضا نریمانی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
علیه السلام
آنانکه شعله بر دل غمپرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
دیروز بر غریبی پدرت خنده کردهاند
شبباوران که خیمه به دوروبرت زدند
این دشمنان دوستنمای هزار رنگ
زخمی بهروی زخم دل مضطرت زدند
صلحت زمینهساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بارآورت زدند
سردار بیسپاه شدی و دریغ و درد
خنجر ز پشت بر تو و بر باورت زدند
در هالهٔ غریبی خود سوختی ولی
با شعلههای زخم زبان آذرت زدند
گاهی کمر به قتل تو با زهر بستهاند
گاهی میان هجمهٔ غم، خنجرت زدند
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
با گریه مینوشت وفایی که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#سیدهاشم_وفایی
گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود قَدَت یاوَرَت نشد
بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غصهی این گوشواره را
زینب رسیده است بگو راه چاره را
خونابه های دور لب پر شراره را
با مقنعه دهان تو را پاک میکند
این خاک گیسوان تو را پاک میکند
خون لخته روی پیرهنت ریخته شده
آلاله وقت آمدنت ریخته شده
هفتاد تیر در بدنت ریخته شده
هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده
دارد حسین پیش تو از حال میرود
او از کنار تو ته گودال میرود
#محمد_جواد_پرچمی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی
رفته پیغمبر ولی دارد گُلی در گلشنش
میدهد بر خلق طعمِ دیدنش را دیدنش
سبطِ پیغمبر مسیحایِ زمانِ خویش بود
شهر را جانی دگر میداد قرآن خواندنش
یوسفی که چشمهایِ عاشقانش صبحدم
باز میشد از شمیم دلکشِ پیراهنش
کوچههایِ بی هیاهو گرم هوهو میشدند
نیمه شب از گرمیِ آوایِ یارب گفتنش
بارها می شد سر سفره جذامیهایِ شهر
فیض می بردند از نورِ نگاهِ روشنش
بهرمند از مهر او تنها نه جمعِ دوستان
بلکه از دست کریمش لطف دیده دشمنش
مزد مهرش داده شد، روزی که از خونِ جگر
داشت یک عالم شکوفه روی دشتِ دامنش
آه از آن مظلوم وقتی همسرش شد قاتلش
آه از آن مظلوم وقتی دوستش شد دشمنش
نیستم شاعر، که الحق بهر هر شاعر سزاست
جان دهد هنگامِ شرحِ غربتِ جان دادنش
روضهام دارد به پایان میرسد اما به جان
آتشی دارم ز شرحِ تیرباران تنش
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#احمد_رفیعی_وردنجانی