eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا رب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ چشم بینا جان آگاه و دل بیدار ده 🌴🕯🌴
سرایی را که صاحب نیست ویرانیست پایانش دل بی عشق میگردد خراب آهسته آهسته
به چه مشغول کنم دیده و دل راکه مدام دل تو را می‌طلبد ، دیده تو را می‌جوید تبریزی
چه خیال است که دیوانه‌و شیدا نشویم؟ بوی مُشکیم، محال است که پیدا نشویم عشق مارا پی کاری به جهان آورده است ادب این است که مشغول تماشا نشویم...
خوش‌تر ز تماشای خیابان بهشت است هر جلوه‌ای از قامت رعنای تو ما را...
این زمان در زیر بار کوه منت می‌روم من که می‌دزدیدم از دست نوازش دوش را
عُمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت نشد آگاه که در تَرک تَمناست بهشت... 🖋 🌊
پای در خلوت ما از در عادت مگذار در دل باز چو شد وقت سلام است اینجا
نیست کاری به دو رویان جهانم صائب روی دل از همه عالم به مرا
خانه‌آرایی نمی‌آید ز من همچون حباب موج بی‌پروای دریای حقیقت کن مرا استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص خانه دار گوشهٔ چشم قناعت کن مرا
آیینه شو وصال پری طلعتان طلب اول بروب خانه دگر میهمان طلب
دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است هرچه جز معشوق باشد پرده‌ی بیگانگی است بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است غنچه را باد صبا از پوست می‌آرد برون بی‌نسیم شوق، پیراهن دریدن مشکل است ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد بی هم‌آوازی نفس از دل کشیدن مشکل است هر سر موی ترا با زندگی پیوندهاست با چنین دلبستگی، از خود بریدن مشکل است در جوانی توبه کن تا از ندامت برخوری نیست چون دندان، لب خود را گزیدن مشکل است تا نگردد جذبهَی توفیق دستگیر از گل تعمیر، پای خود کشیدن مشکل است