eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
معلوم نشد که "با خودت چن چندی!" از حجم خریّت خودت خرسندی؟! این جنگ از این به بعد دیدن دارد... با دست خودت گور خودت را کندی @abadiyesher
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیرون بیاورید سر از دخمه هایتان قومی که از هراس نمور است جایتان با من بگو که هیمنه آهنین چه شد پیچیده زیر گنبدتان ضجه هایتان ✏️ 🎙دکلمه خوانی آقای سید سلمان رحمان پناه @abadiyesher
هدایت شده از دنج تنهایی
تنها دو قدم فاصله تا پیروزی است ای وای از این جهل ابوموسی ها @denj_tanhaii
به ظاهر در دل ویرانه سر آورده بود آن شب به واقع قصهء او را به سر آورده بود آن شب نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد برای لیلی از مجنون خبر آورده بود آن شب خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که برای دختری بوی پدر آورده بود آن شب به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید برای شام؛ رویای سحر آورده بود آن شب چه رویایی؟سراسر خون،چه رویایی؟ لبالب زخم پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود آن شب لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او خبر از ماجرای تشت زر آورده بود آن شب اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت زمانه بر سر او بیشتر آورده بود آن شب @abadiyesher
به ظاهر در دل ویرانه سر آورده بود آن شب به واقع قصهء او را به سر آورده بود آن شب نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد برای لیلی از مجنون خبر آورده بود آن شب خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که برای دختری بوی پدر آورده بود آن شب به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید برای شام؛ رویای سحر آورده بود آن شب چه رویایی؟سراسر خون،چه رویایی؟ لبالب زخم پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود آن شب لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او خبر از ماجرای تشت زر آورده بود آن شب اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت زمانه بر سر او بیشتر آورده بود آن شب @abadiyesher
از کجا قصه را شروع کنم؟! مقتل از التهاب میگرید خط به خط صفحه صفحهٔ تاریخ واژه واژه کتاب می‌گرید وای از آن لحظه ای که میریزد آب پاکی به روی دست رباب... مثل چشمان شرمسار عمو دیدهء مشک آب می‌گرید انعکاس سراب در چشمش از نگاهش چکید و جاری شد مادری که سراب می بیند مادری که "سراب" می‌گرید ای جهان! با غمش بساز و بسوز بر تن پاره پاره چشم بدوز چه عظیم است داغ این که سه روز بر تنش آفتاب می‌گرید "به کدامین گناه کشته شده؟ طفل شش ماهه ای در آغوشش" این سوال بزرگ عاشورا قرنها بی‌جواب می‌گرید چشم‌هایی که دید از نیزه بین آغوش خالی مادر جای اصغر، گره گره با خون روی دستش طناب می‌گرید چند روزی است اصغرش خواب است مادرش باز هم پی آب است شاید اصلاً هنوز بی‌تاب است در خیال رباب می‌گرید صاحب روضه‌ها کجایی که میرود قصه سوی جایی که مادرت می‌کند دعایی که تا شود مستجاب، میگرید @abadiyesher
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ع ل ی ا ک ب ر چون آب که میریزد از ما بین انگشتان از هر طرف بردارمت ؛ بر خاک می‌ریزی @abadiyesher
به خاک پای قمر بنی هاشم(ع) ندیده ام در جهان شرابی،که نیست مست ابوالفضائل که داده پیمانه بلی را؛ خدا به دست ابوالفضائل در او کشیده جمال خود را؛ به خویش گفته "تبارک الله" خدا هویداست در نگاهِ خدا پرست ابوالفضائل نمیشود از دَرش کسی رد،سخاوت او شده زبانزد فدای آن بوسه ها که میزد،علی به دست ابوالفضائل چه حیدرانه ،دلاورانه؛به سوی میدان شده روانه ندیده حتی به خواب خود هم، کسی شکست ابوالفضائل نقاب بسته مَهِ منیری؛جهان ندیده چنین امیری که مانده در خاطرات صفّین ناز شَستِ ابوالفضائل ادب رسیده به او زِ مادر،به روی لب دارد این مکرّر "فدای لبخند تو برادر،تمام هست ابوالفضائل " نمی‌رسد درک ما به نامت، که ما کجا و کجا مقامت؟ که دست بر سینه محضر تو، ادب نشسته؛ ابوالفضائل! مدال عشقت به گردنِ من، نگاه لطف تو مامنِ من به دامنت شعر الکنِ من، دخیل بسته، ابوالفضائل! @abadiyesher
هدایت شده از دنج تنهایی
راه میروم پابه پای اشکهای زائران...! ذوب میشوم در نگاه حسرت عشایری که خیره مانده است روی مُهر پاسپورت من بغض میکنم... باز میروم پیش روی من پر از مسافر است شرم دارم از زخم پای دختر سه ساله ای که زائر است اشک میشوم در نگاه پیر مرد خسته ای که دم غروب غصه میخورد " یاز هم کسی به خانه اش نرفت...!! " . . . باز میروم . . . میکشم نفس در هوای آسمان ابری نگاه تو راه میروم در میان کوچه های منتهی به بارگاه تو میرسم در هیاهوی حرم هم صدای محتشم باز این چه شورش است...؟ غرق میشوم لابلای موجهای پرتلاطم حرم بسته ام به جای مادرم بر نگاه لطف تو دخیل را یادم آمده است اشکهای پیرمرد بادیه نشین پشت پای من ناله های حسرتی که گفت " اندعیلنا " ۱ دست خواهشم که بر ضریح تو رسید.... نه نمیرسد....!! میپرم ز خواب...!! پ ن ۱ : " اندعیلنا " : ما را دعا کن به لهجه عراقی @denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یادگار بماند از اربعین ۱۴۰۴ غدیر بود و دستم برای عرض ادب به مولا خالی... مدتها بود که حتی یک بیت شعر ننوشته بودم.... دو رکعت نماز خواندم و به حضرت صدیقه(س) متوسل شدم ؛ مگر می‌شود بی اذن و نگاه او برای ساقی کوثر نوشت؟؟!! در بهت و حیرانی بودم که چه بگویم و از کجا بگویم که ناگاه به زبانم جاری شد : "دیدم به گرد قنبر او هم نمیرسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم..." بیت ها یکی پس از دیگری بر صفحه کاغذ نوشته شد و ماند بیت مطلع ؛ آخر شب بود ؛ خسته بودم و خوابم برد ؛ برای نماز که بیدار شدم ناخود آگاه به سمت دفترم رفتم و نوشتم : شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم.... صدای اذان را شنیدم : دوست داشتم این شعر را در کنار مولا بخوانم و به یادگار باشد ؛ برای سالهایی که نیستم...! @denj_tanhaii
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت علیه السلام ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن میان اهل کرم نیست هم‌ردیف حسن نهان نموده خدا حُسن خویش را به کتاب گذاشت در دل هر آیه‌ء شریفه حسن حدیث مهر و وفا می‌شود هزار کتاب که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن خدا جمال خودش را در او تجلی داد هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن جمل نشانه خوبی است بر شجاعت او که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن به صلح داد رضایت، صلاح کار این بود وگرنه نیست به میدان کسی حریف حسن قرار بعدی ما در مسیر مشّایه عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن @abadiyesher