eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
گنجشک کوچکی شده‌ام در پناه تو خو کرده‌ام به سایه‌ی چشم سیاه تو ای کاش در مسیر رسیدن به خانه‌ات باشد درخت کوچک من تکیه‌گاه تو‌ برعکس من، در آینه بوسیده‌ای مرا این بود عاشقانه‌ترین اشتباه تو خاری به چشم من شده زیبایی‌ات؛ ولی این‌ها فدای یک سر سوزن نگاه تو تنگ غروب پلک زدی، آفتاب رفت زل می‌زنم به پنجره‌ی پابه‌ماه تو
گنجشک کوچکی شده‌ام در پناه تو خو کرده‌ام به سایه‌ی چشم سیاه تو ای کاش در مسیر رسیدن به خانه‌ات باشد درخت کوچک من تکیه‌گاه تو‌ برعکس من، در آینه بوسیده‌ای مرا این بود عاشقانه‌ترین اشتباه تو خاری به چشم من شده زیبایی‌ات؛ ولی این‌ها فدای یک سر سوزن نگاه تو تنگ غروب پلک زدی، آفتاب رفت زل می‌زنم به پنجره‌ی پابه‌ماه تو
باید که برای تو سر دار بمیرم یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار در راه تو چون میثم تمار بمیرم چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟ ای کاش که در لحظه‌ی دیدار بمیرم با آن که خریدار تو بسیار فراوان ای کاش که من بر سر بازار بمیرم پابند رکابت شده‌ام در صف صفین این بار حلالم کن و بگذار بمیرم ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد ای کاش که چون یار وفادار بمیرم
مثل زبان مادری ام دوست دارمت چون شعرهای آذری ام دوست دارمت در خواب های کودکی ام دیده ام تو را صد بار گفته ام پری ام ! دوست دارمت در کهکشان روسری ات گوشواره را من خوشه خوشه مشتری ام دوست دارمت الهام شاعرانه من چشم های توست از ابتدای شاعری ام! دوست دارمت سنن صورا کی یوخدو منیم آیری سوگینیم* مثل زبان مادری ام دوست دارمت *غیر از تو که من معشوقه ی دیگری ندارم
عشق گاهی اتفاقی حلقه بر در می‌زند هر کجا که عشق باشد، شعر هم سر می‌زند واژه‌هایت را صدا کن، دفترت را باز کن عشق بی‌تاب است و دارد شعر پرپر می‌زند نامه‌هایم را برایت می‌فرستم، دختری از حسادت سنگ بر بال کبوتر می‌زند ابرها مشتی پر جا مانده از پرواز توست آسمان در چشم‌های آبی‌ات پر می‌زند شاعری پشت در است و التماست می‌کند قافیه در دست او دارد به هر در می‌زند با کدامین ساز تو دلشوره‌ها را سر کنم گریه دارم، شانه‌هایت ساز دیگر می‌زند با نوازش، تار مویم را به چنگ آورده است زخمه‌ها را پنجه‌ات چندین برابر می‌زند گوش کن، شاید صدای در زدن را بشنوی شاعری پشت در است و حلقه بر در می‌زند                               
گنجشک کوچکی شده‌ام در پناه تو خو کرده‌ام به سایهٔ چشم سیاه تو ای کاش در مسیر رسیدن به خانه‌ات باشد درخت کوچک من تکیه‌گاه تو‌ برعکس من، در آینه بوسیده‌ای مرا این بود عاشقانه‌ترین اشتباه تو خاری به چشم من شده زیبایی‌ات؛ ولی این‌ها فدای یک سر سوزن نگاه تو تنگ غروب پلک زدی، آفتاب رفت زل می‌زنم به پنجرهٔ پابه‌ماه تو @abadiyesher