eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃هَلْ مِنْ مُعينٍ فَأُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاءَ؟ خودمانیم... امرزو هم گذشت، چقدر یاد او کردیم؟؟؟ غریب تر از او هم هست در زندگی ما ؟؟؟ 🍃هَلْ مِنْ مُعينٍ فَأُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاءَ ؟ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا ؟ هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنى عَلَى الْقَذى ؟ آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى نالة فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟ كسى هست كه جزع و زارى كند ؟ آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد ؟ فرازی از دعای شریف ندبه 🌾گر چه سخت است این خزان انتظار می رسد آخر بهار 🌾می رسد آخر به پایان این عذاب انتظار... 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج....
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر كه آب از سرم گذشت مانند مرده های متحرك شدم، بیا بی تو تمام زندگیم در عدم گذشت میخواستم كه وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه كه میخواستم گذشت دنیا كه هیچ، جرعه آبی كه خورده ام از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا كی غروب جمعه ببینم كه مادرم یك گوشه بغض كرده كه این جمعه هم گذشت مولا، شمار درد دلم بینهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام میشوم ساعات خوب زندگیم در حرم گذشت
گذشت جمعه ای ولی دعای ما نگرفت دعای ما نه،بگو ادعای ما نگرفت اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت . لاادری
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر كه آب از سرم گذشت مانند مرده های متحرك شدم، بیا بی تو تمام زندگیم در عدم گذشت میخواستم كه وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه كه میخواستم گذشت دنیا كه هیچ، جرعه آبی كه خورده ام از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا كی غروب جمعه ببینم كه مادرم یك گوشه بغض كرده كه این جمعه هم گذشت مولا، شمار درد دلم بینهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام میشوم ساعات خوب زندگیم در حرم گذشت
اندوه جمعه‌ای دیگر... جمعه‌ای این هفته هم با حسرت دیدار رفت عمرمان با جمعه‌هایِ خسته از تکرار رفت باز هم امروزمان پژمرده شد دیروز شد بازهم امسال‌مان در حسرتش شد پار رفت آه از روزی که با کوهی مصیبت می‌رسد آه از روی که با حالی مصیب بار رفت کوله‌بار خالی اعمال مان بر روی دوش فرصت یک عمرمان در گفتن اذکار رفت در فراقش سوختیم و سوختیم و سوختیم روزهای عمر ما این سان در استمرار رفت شادمان هستند در ظلمت همه ضحاک ها بس که در هر سو سرِ منصورها بر دار رفت بر دل هر عاشقِ آزاده آتش می‌زند آنچه بر ما در فراقِ حضرت دلدار رفت @abadiyesher