eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا ! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا ! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
تمام شعرهایم را بنا کردم به وزن عشق مفاعیلن...نگاه ... مفاعیلن... گرفتاری...
•○🌸 برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا ! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
سر به زیری،با حیایی،ساده ای...دل می بری با همین اخلاق ها از من... منِ دیوانه ات . چادرت را سر بکش، دیوانه ام کن بیشتر خنده کن،بگذار دستت را به زیر چانه ات! .
هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه یک جاده ی صعب العبور بی کرانه وقتی نگاهت می‌کنم هر بار، در من شعری قیامی می‌کند با این بهانه خورشید را دیدم پریشان در خیابان دنبال تو می‌گشت هر خانه به خانه دیشب غزل خواندی، رباعی گفت ای کاش من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه شب، کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه جِر می‌زنی و بیشتر دل می‌بری با انجام این رفتار‌های بچه‌گانه آیا اجازه می‌دهی مانند کوهی باشم برایت تا ابد یک پشتوانه؟ آیا اجازه می‌دهی در قلب پاکت مانند گنجشکی بسازم آشیانه؟ یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد الهامی از این چشم‌های شاعرانه ساده بگویم دوستت دارم عزیزم بی شیله پیله، از ته دل، صادقانه
برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن، عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
چه خنده ها که نکرد او کنار غیر از من چه گریه ها که نکردم به یاد یار خودم...
هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه یک جاده صعب العبور بی کرانه وقتی نگاهت میکنم هر بار، در من شعری قیام می کند با این بهانه خورشید را دیدم پریشان در خیابان دنبال تو می گشت هر خانه به خانه دیشب غزل خواندی، رباعی گفت؛ ای کاش من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه شب،کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه جِر میزنی و بیشتر دل میبری با انجام این رفتار های بچه گانه آیا اجازه میدهی مانند کوهی باشم برایت تا ابد یک پشتوانه آیا اجازه میدهی در قلب پاکت مانند گنجشگی بسازم آشیانه یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد الهامی از این چشم های شاعرانه ساده بگویم دوستت دارم عزیزم بی شیله پیله،از ته دل،صادقانه
به سرقت برده ای از من دلم را ساده انگاری مرا دیوانه کردی تو، مگر جانم مرض داری؟!   دل از من نه که برده شیطنت هایت دل از ایران از اینجا تا به نیشابور، از اهواز تا ساری   برایت شعر می بافم ولی هی می شِکافیَش قبول اصلا تو یک جا "حافظ و سعدی و عطاری"   کنارت "هیتلر"ها مثل آدم های مظلومند شبیهت نیست حتی در جنایت در دل آزاری   چنان در کار زارِ عشق بی رحمی که از وحشت  به زیر خاک می لرزد"محمد خان قاجاری"   و با فکر و خیالت بی قرارم روز و شب ها را من و عشق تو و درد و غم و تا صبح بیداری   بیا بنشین کنارم امشبی را من هوس کردم برایت شعر گویم مثل شاعر های درباری   تمام شعرهایم را بنا کردم به وزن عشق مفاعیلن...نگاه تو... مفاعیلن... گرفتاری  
تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد گم می شود صدای تو در خنده های شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا با این همه گناه نگیرد دعای شهر اینجا کسی برای تو کاری نمی کند فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده می شوی اما کسی تو را نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر جمعه... غروب... گریه ی بی اختیار من... آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر
خدا لعنت کند این بی "تو" بودن را که دق کردم نمیدانم که میدانی ،ولی بد جور دلتنگم @abadiyesher