#مثنوی
تو تارت را بیاور، من قرارم
تو مژڪَانت و من، این حال زارم
تو ڪَیسو هدیہ ڪن، من رقص در باد
بهارم را تــو بردے، رفتم از یاد
تو جامی از لبت را ، من خمارے
تو لبخندت، به من را میشماارے؟!
بیا چرخی بزن تا مست ڪَردم
ببینی پاے تو ، سرمست دردم
چرا ڪَرماے آغوشت، چرا نیست؟؟
چرا امشب نمیبارد مــرا؟ نیست؟
تو احوالم دڪَرڪَون ڪن به خالی
مپرسم علت آشفتہ حالی
بیا تڪ بوسہ ده ، تا شب بمیرم
ڪہ من در #صبح چشمانت اسیرم
بیا زخم دلم را تازه تر ڪن
به زخمی بیشتر دل را ثمر ڪن
تو تارت را بیاور ، هیچ دیڪَر
خرابم بیشتر ڪن ، #نازدلبــر
#سلام شبتون بهشتی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهادت حضرت ام البنین علیهاالسلام تسلیت وتعزیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
ادب به قامت زهراییات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمهای
تو آسمان ادب را همیشه قائمهای
بهشت شیفته ی چار لاله ی یاست
کلید باب حوائج به دست عباست
مزار توست کنار مزار چار امام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام
مگر به گوش پیام خدا ز غیب شنفت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت
اگر تو نام نبردی ز شاخه ی یاست
گریست دیده ی زهرا برای عباست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریه نایبةالزینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریهکنان حسین بر اشکت
سرودِ زخم گلوی حسین ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
تو مادر شهدا همسر علی هستی
هزار حیف غریبانه چشم خود بستی
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی حسین حسن زینبت کجا بودند
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
#غلامرضا_سازگار
#میثم
#مثنوی
دو جلوهی ابدی از درخششی ازلی
به خلق و خو دو محمد، به رنگ و بو دو علی
نه آسمان؛ که زمین مملو از ارادتشان
دوشنبههای جهان تشنهی زیارتشان
چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت؟!
دو سروِ باغ بهشتند، خوش به حال بهشت!
دو سر گذاشته بر شانههای پیغمبر
و در مباهله «ابناءنا»ی پیغمبر
به عزت و عظمت دادهاند نام و نشان
دو باوقار، که خون علی ست در رگشان
نگاه روشنشان آیه آیه الرحمان
و در تلاقی بحرین، لؤلؤ و مرجان
چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان؟!
که مهربانِ خدا فاطمه است مادرشان
به یک نگاه، هزاران کمیت میسازند
دو مصرعاند که یک شاهبیت میسازند
اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند
اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند
به یک نماز شبیه است عمر این دو امام
که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام
شده ست زندگی ما زیارت حسنین
شب بقیع حسن، صبح کربلای حسین
#سید_محمد_جواد_شرافت
#مثنوی
#آیینی
#امام_علی_علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شقشقیّهاست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مثنوی
🔹خطبه🔹
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
چه مسجدی که مصلای ناسپاسیها...
چه مسجدی که رکبخوردۀ سیاسیها...
و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود
و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود
زنی صدای قیام زمانه شد آن روز
خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز
رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد
رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد
که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود
و بعد حمدِ خداوند، اینچنین فرمود:
قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی
منم که فاطمهام، نیست مثل من احدی
فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی
و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی
مرور میکنم از روزهای تیره و تار
تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار!
در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام
برهنه بودنتان بود جامۀ احرام
در آن زمانه که گنداب نوش میکردید
سرِ طعام، نزاعِ وحوش میکردید
در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان
شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان
طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات
أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات
همان که بود شب و روز مهربانِ شما
جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما
امان نداد به غارتگران قافلهها
لجام زد به دهان چموش غائلهها
مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟!
مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟!
دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید
به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید..
نشستهاید به حکم قیام برخیزید
سیوف بدر و احد از نیام برخیزید
مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟
مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟
که با سکوت شما رحلت نبی طی شد
و در سقیفهتان مرکب علی پِی شد
به مرگ میگذرد ماجرا پس از پدرم
دلم گرفته از این طعنهها پس از پدرم
پدر! مپرس چرا اینقدر شکسته شدم؟
پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم!
لطافت سخنان تو را نمیشنوم
صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمیشنوم
فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها
فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا
چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ!
چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ!
📝 #محمدمهدی_خانمحمدی
🔹به کدامین گناه؟🔹
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند؟
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند؟
چرا نمیشنود رعد و برق ایمان را؟
صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را
قیامتی شده برپا چرا نمیپرسند؟
از این تقابل خونین که میشود خرسند؟
چقدر کودک و زن بیپناه کشته شدند!
به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟
جهان و عافیتش ارزنی نمیارزد
به اینکه کودکی از هول مرگ میلرزد
منادیان حقوق بشر نمیشنوند
به حجتی که تمام است اگر نمیشنوند
زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است
-شکست ظلم- خدا وعده داده، محتوم است
یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را
به سُرب پر کند این گوشهای سنگین را
به دست قهر ببندد درِ سیاست را
به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را
سیاستی که بهجز نیش مار و کژدم نیست
سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست
سیاستی که به اشغالگر امان داده است
به این نژاد پراکنده سازمان داده است
سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو،
ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو
سیاستی که چنان غرق در مرض شده است
که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است
سیاستی که در آن روزن امیدی نیست
به دست هیچ زبانبستهای کلیدی نیست
سیاستی که ندارد دیانت، آلوده است
مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده است
همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست
که گاه، چاره بهجز حملهای حماسی نیست
نشان عشق و جنون بینشانه رفتنهاست
میان آتش و خون عاشقانه رفتنهاست
کنون که قرعه به نام حماس افتاده است
به جان اهل سیاست هراس افتاده است
یکی برآمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را بههم بزند
چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را
قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه
که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله»
حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
#ناصر_فیض
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مثنوی
🚩 همآواز
(شعری برای وحدت)
راز شکوهمندی دریا جماعت است
مجموع باش، دست خدا با جماعت است
آنانکه تخم تفرقه را میپراکنند
یا دشمنند یا که سرانگشت دشمنند
ای دوست! جنگ و دشمنی و فتنه فاجعه است
بین من و تو اینهمه دیوار، شایعه است
جانا بیا عبور کنیم از شکافها
دامن زدن به آتش این اختلافها
خود را به اضطرار و فلاکت نیفکنیم
خود را به دست خود به هلاکت نیفکنیم!
بگذار با تو درد دلی تازهتر کنم
بگذار این حدیث، به خون جگر کنم
این مملکت که هر قدمش یک شهید داشت
کِی اعتنا به کاخ سیاه و سفید داشت
دیدی که چادر از سر ناموس میکشند؟
دیدی که شعله بر اقیانوس میکشند؟
این فتنهی اخیر به پایان نمیرسد!
جز با تو این مسیر به پایان نمیرسد
برخیز این معادلهها را به هم زنیم
بر خاکریز خط مقدّم قدم زنیم
کفگیرهایشان به تهِ دیگ خورده است
روباه پیر، دیرزمانیست مرده است
افکندمان به جنگ برادر_برادری
با نام قِرمطیگری و ناصبیگری
نزدیک صبح، زوزهی شیطان بلندتر
فریاد و قارقار کلاغان بلندتر
وقتی من و تو هردو همآواز و همدلیم
یعنی که اهل یک اقیانوس و ساحلیم
با هر زبان و لهجه و مذهب کنار هم
نزدیک قلهایم، پیِ اقتدار هم
نزدیک قله، تن به نشستن نمیدهیم
جان میدهیم و باج به دشمن نمیدهیم
دارد بهار، گِرد زمین میکند حلول
پیروز کیست؟ مَن یُطِعِ اللهَ وَالرّسول
بیهوده نیست اینهمه زیباست مصطفی
الحق که مستحقّ تماشاست مصطفی
"حسنش به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق، جهان میتوان گرفت"
راز شکوهمندی دریا جماعت است
مجموع باش، دست خدا با جماعت است...
#مهدی_جهاندار
#وحدت_اسلامی
#مثنوی