کباب کرده دلِ صد هزار لیلی و شیرین
لبت که در عرب افکنده شور و در عجم آتش
#محتشم_کاشاني
#حسین_جان
عشق او ما را گرفت،
از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان
ولے جان باختیم
#محتشم_کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۰۴
یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم
گو زه ز کمان اجل ایام برانداز
بربند به شاهی کمر و طوق غلامی
در گردن صد خسرو زرین کمر انداز
بهر دل مشتاق مکش تیر ز ترکش
نخجیر چنین را به خدنگ دگر انداز
دی داشتم ای صیدفکن طاقت ازین بیش
امروز خدنگ نظر آهستهتر انداز
در گفتن راز آن چه زبان محرم آن نیست
بر گردن آمد شد و پیک نظر انداز
ای زینت بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
تا غیر بمیرد ز شعف یک شبم از وی
پنهان کن و در شهر توهم خبر انداز
در بحر هوس کشتی ما محتشم از عشق
تا غرق نگردیده تو خود را به در انداز
#محتشم_کاشانی
کمند مهـر ،چنان پاره کن که گر روزی
شوی ز کرده پشیمان، به هم توانی بست!
#محتشم_کاشانی
زِ دوری تو نَمُردم؛ چه لافِ مهر زنم؟
که خاک بر سر من باد و مهربانیِ من ...
#محتشم_کاشانی
💟
زِ دوری تو نَمُردم؛ چه لافِ مهر زنم؟
که خاک بر سر من باد و مهربانیِ من ...
#محتشم_کاشانی
گفتم اقرار به #عشق تو نمیکردم کاش
گفت اقرار چو کردی دگر انکار نکن...
#محتشم_کاشانی
♥️
ز دوری تو نمردم چه لافِ مهر زنم؟
که خاک بر سر من باد و مهربانی من
#محتشم_کاشانی
صحیفه ای که در آن شرح هجر یار نویسم
زِ گریه شسته شود، گر هزار بار نویسم
#محتشم_کاشانی
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
#محرم_الحرام
#محتشم_کاشانی
من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
#محتشم_کاشانی
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان، ولی جان باختیم!
#محتشم_کاشانی
دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی گنجد
غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی گنجد
- #محتشم_کاشانی
ذرات من زِ مِهر تو خالی نمیشوند
گر ذره ذره میکنی ای فتنهجو مرا
#محتشم_کاشانی
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته، رفت...
#محتشم_کاشانی
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته، رفت...
#محتشم_کاشانی
در آغوش خیالت جذبهای میخواهد این مخمور
که چون آید به خود دست خود اندر گردنت بیند...
#محتشم_کاشانی
بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
با قد خم شده طوق سر زنجیر شدیم
در جهان بس که گرفتیم کم خود چو هلال
آخرالامر چو خورشید جهانگیر شدیم
#محتشم_کاشانی
هدایت شده از شیدایی
هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد؟
خستهی من نیم جانی داشت احوالش چه شد؟
#محتشم_کاشانی
🍁🍃
دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود
#محتشم_کاشانی
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول
رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول!
این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست
وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»
#محتشم_کاشانی
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول
رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول!
این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست
وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»
#محتشم_کاشانی
گفتم اقرار به عشق تو نمی کردم کاش
گفت اقرار چو کردی، دگر انکار مکن
#محتشم_كاشانی
ای صبا دردِ من خسته به درمان برسان
یعنی از من بستان جان و به #جانان برسان
#محتشم_کاشانی
@abadiyesher