eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با سرعت برق وباد دیروز چرخید زمین رسید نوروز هر شاخه بهار  دارد امروز آواز هَزار دارد امروز قُمری به لبش ترانه دارد از غنچه و گل نشانه دارد مَستند هم از هوای باران بنشسته کنار جویباران چون موسم سنبل است  مبارک عید گل و بلبل است مبارک دستان بهار چادر گل گسترده به باغ مثل کاکل در رقص، در ختان همه از باد مجنون، همه جنبان همه ازباد با خواب سر ستیز دارند یک عشق همیشه نیز دارند ازبس که به  باغ بیقرارند لب بر لب مست هم گذارند چون موسم سنبل است  مبارک عید گل و بلبل است مبارک باران و ترنم بهارش باران و گل امیدوارش باران و سخاوت خدایش باران و لطافت و شفایش باران و دویدن دوتایی به به بخدا چه عشقهایی یک جمله به احترام ازمن با یاد خدا سلام از من چون موسم سنبل است  مبارک عید گل و بلبل است مبارک...
بهترین دختر خرامان می‌رسد خواهر شاه خراسان می‌رسد در مدینه عشق غوغا می‌کند عطر یاس قم به ایران می‌رسد یاس قم پیچید مهر‌انگیز شد رحمت ایزد فراوان می‌رسد نور بیت‌النور پیدا می‌شود میوه‌های باغ ایمان می‌رسد دختر موسی‌بن‌جعفر کیست؟ او برترین استاد قرآن می‌رسد باز مشهد زینبی‌تر می‌شود بر رضا معصومه‌ای، جان می‌رسد
خادم دین خادم شاه خراسان بود ورفت رهرو راه ولایت نور ایمان بود و رفت آنقَدَر می‌رفت  تا بیغوله‌های کشورش ده به ده منزل به منزل، عشق ایران بود و رفت باور ما نیست؛ از افلاکیان بود آن عزیز اندکی همراه ما بود و از آنان  بود و رفت ما فقط او را به جمهوری رساندیم و همین او جوابش در مقابل دادن جان بود و رفت قدر دلسوزی چو او را که ندانستیم ما ناسپاسی شد و این خود عین کفران بود و رفت بود سربازی ولی، همچون بهشتی راه رفت مثل استادش همان مظلوم دوران بود و رفت سید آل پیمبر بس که مردم دار بود پیکرش در وَرزقان؛ درخاک؛ غلطان بود و رفت خادم دین خادم شاه خراسان بود و رفت او از اینجا بود اما با  شهیدان بود و رفت
علیه السلام چه کرده ای که هلاهل عطش زده جگرت را شریک زندگی تو شکسته بال و پرت را تنت به خانه ی غربت زقوم وخویش که دوری چه کس برد به مدینه شهادتت خبرت را اشاره کرد کنیزان نوا کنند که شود گم میان بانگ هیاهو کلام با اثرت را شرار زهر ‌هلاهل و دادِ العطش تو شبیه چوب نموده لبان تشنه ترت را درون حجره به یاد حسین و کرببلایش عزا و مویه گرفته غروب تا سحرت را
آمدی  در حرم یار اگر بگذارند آمدی در پی دلدار، اگر بگذارند زائران گرد حرم کعبه به دورت گردد می‌کند طوف تو بسیار، اگر بگذارند کعبه یکبار برای پدرت دل وا کرد می‌شود معجزه تکرار، اگر بگذارند مکّه دلتنگ شود کاش بمانی پیشش کاش یک بار همین بار، اگر بگذارند با خودت سوی منا اصغر و اکبر داری تا ابالفضل علمدار، اگر بگذارند کاروانت به خدا حضرت ساقی دارد تا دهد آب به زوّار، اگر بگذارند خواهرت آمده غمخوار برادر باشد دختر حیدر کرار، اگر بگذارند ای خوشا قافله‌ات یوسف مصری دارد شبه پیغمبر مختار، اگر بگذارند رفته است نائب تو بر سر بام کوفه تا کند عشق خود اظهار، اگر بگذارند
گفتی برو کوفه به اینجا آمدم من با صد امید و جان شیدا آمدم من حکم تو را می بوسم و منّت پذیرم آماده‌ام  آقا برای  تو  بمیرم تا کوفه را دیدم شدم خیلی مکدر دیدم همه شمشیر دارند در پس در جز طوعه در این شهر  غمخواری ندارم حالم بد است اما پرستاری ندارم دیروز طفلانم به نامردان سپردم از روی ناچاری به بد عهدان سپردم امروز روز دیگر و خانه بدوشم در کوچه های کوفه در جوش و خروشم اینجا برای مسلم تو چال کندند اینجا برای کشتنش گودال کندند در بام هر خانه کلوخ و سنگ دارند نی‌های آماده برای جنگ دارند شهری که می بینم برایت جا ندارد آقا نیایی قول پابرجا ندارد گر عازمی اینجا فقط لشکر بیاور از آل هاشم شیر جنگاور بیاور دراین سفر از بانوان اصلا نیاور از کودکان از دختران یک تن نیاور یا لااقل همراه خود کمتر بیاور خلخال‌های پایشان را در بیاور درد دلم بسیار و در تشویشم  امروز ناراحت شش ماهه بیش از پیشم امروز تا می‌توانی آب و نان بردار حتما معجر برای دختران بردار حتما حالا که می‌آیی کفن را هم بیاور آن یادگاری  پیروهن را هم  بیاور آغاز راه کوفه پایانش به شام است سربسته می‌گویم برایت کوفه دام است عرضم تمام آقا مرا آخر سلام است دارالاماره هستم و کارم تمام است
شمسِ عاشر رهبردینِ خدایم هادیم من نور حق ساری به سُرَّ مَن رَآیم هادیم من آیه ی تطهیر نازل بر شمایم هادیم من بحر دین و صاحب ذکر و دعایم هادیم من از تبار مرتضی و نجل ختم الانبیایم "من نقیّ دین علی بن جواد بن رضایم" سامرا را چون نگینم،با ملائک همنشینم من امام مهتدین وهادی عرش و زمینم کوثر و طاها و الرحمن و قدر و یا وسینم من امیرم جد پاک منجی دنیا و دینم سایه ی لطف خدایم ذکر یا مهدی ... دعایم من نقیِّ دین علی بن جواد بن رضایم "جامعه‌" ذکر و ثوابم مملو ازعطرگلابم پیش چشم شیعیانم صاحب علم و کتابم تا شوند عالم به اذکار "کبیره" ذکر نابم من امام روشنیها، من امام آفتابم هادی آل علی، قرآنم و من هل اتایم من نقیّ دین علی بن جواد بن رضایم برکه ی شیر و پلنگان مامنی بود از برایم خود عیان دیدید آن حیوان نهاده سر به پایم هم کلام با وحوش و شامل لطف و عطایم تا ببینید معجزم را تا بدانید مقتدایم من امام جن و انس این جهان و ما سوایم من نقیّ دین علی بن جواد بن رضایم تا بن العباس برده مجلس بزم و شرابم یادم آمد از سر و تشت و از آن شام خرابم او مرا در کاخ مهمان کردو خیلی داد عذابم عاقبت با زهر دادند پاسخ خیر و ثوابم مدفنم در سامرا و جمعه ها در کربلایم من نقیّ دین علی بن جواد بن رضایم
گرگ صهیون هار خونین کرد بال و پرهای مرغ ایمان را کشت نستوه جنگ ۳۰ ساله سید پایدار لبنان را او که از جنس آب و آینه بود بیشتر، وصف او شجاعت بود گرچه خود از تبار حیدر بود تابع و عاشق ولایت بود از خبرهای غزه دلخون بود از عرب‌های سست دلخونتر گرچه مرگش میان "ضاحیه" بود او حَسن بودو کوفه ی دیگر کرده اش حرف ناب قرآن بود در رخش نور حق هویدا بود در کلامش عنایت ازلی آیه های ظهور پیدا بود دل من شعله می‌کشد هر دم شعرمن شعله های باروت است من عزادار روز ضاحیه ام قلب من زیر خاک "بیروت"است با توام ای "نتان ای یابو" باش آگه که نار نزدیک است موسم خیبر است و خونریزی وعده ذوالفقار نزدیک است با توام ای یهود اسرائیل با توام که خود تو می‌دانی می‌رسد لشکر علی به سرت می رسد لشکر سلیمانی @abadiyesher
در قسمت من عشق مقدَّر بوده با درس و قلم عمر سراسر بوده یک روز خدا اجر مرا خواهد داد؟! گویند معلِّمی هنرور بوده؟! @abadiyesher
زیر باران حرم در فکر الطاف شمایم یا غزل آلوده از چشم غزال تیزپایم مهربانی از در و صحن و سرای تو بریزد پادشاهی چون تو کرده بر گدایی مبتلایم کفش‌های زائرت را جفت کردم تا کمی از گرد و خاک کفش ها گردد نصیب چشم‌هایم زیر باران حرم باران چشم زائران را شعر گفتم تا بخوانی اشک های بی بهایم من سزاوار پریدن بر حریم تو نبودم جراتم دادی بگویم کفتر جلد رضایم مادرم با نذر گندم آمده در بارگاهت مادرم آورده من را مادرم کرده دعایم لحظه‌ای دیدم پدر را زیر باران حریمت عرض حاجت داشت با تو:اربعینم کربلایم @abadiyesher
شبیه شام شد غزه شبیه کربلا شد هم رقیه ها که در زجرند رقیه‌های در ماتم اسیر تشنگی‌ها و اسیر درد بی‌پایان اسیر شمر دورانها رقیه ناله‌ی انسان جهان سرد است بی دردی در این دلهای سنگستان خرابه باز تکرار هست خرابه غزه‌ی بی‌نان رقیه می‌زند فریاد صدای ناله‌اش آخر به شام غزه در عالم رقیه حجت داور رقیه‌ها فراوان و عمو عباسها هستند به غزه کربلا آمد چه شد؟ دست شما بستند؟ شبیه شام شد غزه شبیه کربلا شد هم قلم زخم ستم دارد و دفتر خون دل نم نم @abadiyesher