eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر دین چشمِ خود هستم، که من... گر نریزم اشک می میرم ز غم
خواستم گریه کنم، قلب صبورم نگذاشت! وقت زانو زدنم بود، غرورم نگذاشت...!
شِگِفت مانده‌ام از کارِ خویش کَز غَمِ عِشق میـانِ اشــک شُـدَم غَــرق و بـاز شُـعـله‌وَرَم
گریه کردم گریه هم این‌بار آرامم نکرد هر چه کردم _هر چه_ آه! انگار آرامم نکرد
گویند گریہ عقدۀ دل باز میڪند خون گریه می‌ڪنم دل من وا نمیشود...
صد آرزو به گِرد دلم در طواف بود از حیرت ِجمالِ تـو بی آرزو شدم
یک نظر کن به دل دربه در نوکرها دست خود را بکش آقا به سر نوکرها سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده معصیتهای فراوان کمر نوکرها پر زدیم و نرسیدیم به تو, افتادیم مرهمی باش به هر زخم پر نوکرها با وجودی که دلت خون شده از ما اما در همه حال تو بودی سپر نوکرها کاش در روضه ببینیم که هستی آقا تو خریدار دو چشمان تر نوکرها پیش تو هرکه زمین خورده ز جا برخیزد لطف کن باز بیا دور و بر نوکرها مادری خورد زمین صورت او زخمی شد سوخت از روضه ی مادر جگر نوکرها 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
شِکوِه‌ای نیست ز طوفان حوادث ما را دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند!
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
ما گشته ایم،نیست دگر جستجو مکن آن روز ها گُذشت، دگر آرزو مکن...
هـزار سال در این آرزو توانم بود تو هرچه دیر بیایی هنوز باشد زود تو سخت ساخته می‌آیی و نمی‌دانم که روز آمدنت روزیِ که خواهد بود
فقط خدا نڪند عشق ، آرزو باشد دلیل این همه اندوه ، ڪاش او باشد