eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
(هر دختری که دختر زهرا نمی شود) هرکس که مثل ام ابیها نمی شود در وصف همسری شما گفته اند که هم کفو و هم طراز تو پیدا نمی شود شکر خدا که راهی دریای قم شدیم هر قطره ای که راهی دریا نمی شود باور کنید با همه اوصاف خود بهشت هرگز شبیه صحن تو زیبا نمی شود آرامشی که خلق به دنبال آن روند جز در حریم امن تو معنا نمی شود گفتند زائر تو زائر زهراست آمدیم وقتی زیارت مدینه مهیا نمی شود
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی سوخته در وسط شعله، پسِ در،نشدی فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت گل رویت به خدا لطمه ای از خار ندید پهلویت از نوک مسمارِ در، آزار ندید تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود در دل حادثه ها زخم به روی تو نخورد دست نامحرم بی رحم به روی تو نخورد هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت او نود روز غریبانه  در آن بستر سوخت
🍂🍂🍂 حسن ختام 🍂🍂🍂 تا که یاد غم هجر پدرش می افتاد سختی راه سفر از نظرش می افتاد تب که می کرد ز تاب و تب زهرا می سوخت گریه می کرد و چنین پلک ترش می افتاد تا که ضجه به نماز شب زینب می زد از نماز شب و اشک سحرش می افتاد دور او یکسره بودند برادرهایش چادرش گاه اگر از کمرش می افتاد بقچهء معجر او شکر خدا دست نخورد گرچه در کوچه و برزن گذرش می افتاد کوفه و صحنهء بازار مجسم می شد هر زمان شاخه گلی دور و برش می افتاد یاد سرنیزه و آن محمل خونی می کرد حرف دوری برادر، ز سرش می افتاد روضه اش بود زبان حال حسین آن وقتی که به زانو به دو پای پسرش می افتاد عمه آمد که کمک حال برادر باشد ولی افسوس شرر بر جگرش می افتاد حال ارباب که این بود، به زینب چه گذشت تا که می گفت علی را نبرش می افتاد یکطرف از بدنش را ز زمین بر می داشت نه نمی شد! دو سه جای دگرش می افتاد
اگر چه درد اگرچه هزار غم داریم کنار حضرت ما چه کم داریم؟؟؟
بی سبب نیست شما جلوه ی اسرار شدی اولین فاطمه هستی که حرم دار شدی
ای حضرت معصومه! تو را جانِ رضایت کن شامل حالم همه‌ی لطف و عطایت
تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است با دل من تو بگو حق خودم را چ کنم؟ دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت می شود شاعر و دیوانه و شیدا چ کنم؟ همه را از دل من عشق تو بیرون کرده مانده ای در دلم اما تک و تنها چ کنم؟ می سپارم ب تو این دغدغه ها را ، اما تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چ کنم؟ خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چ کنم ،،،
هر کجا جامی ز عشق آمد... بدستت نوش کن... هــر که میگوید سخن از مهــربانی گوش کن... قلـب عاشق بوستان پُـر گُل و پُر آرزوســت... تا توانی گرد این گلشن بگرد و بوش کن... بی تعلق از مسیر زندگی باید گذشت... از می آزادگی جان و دلت مدهوش کن... عشق در دامن هستی روح و جان زندگیست... دل اگر داری دلت را عاشق پر جوش کن... زندگی لیلاست این معشوقه را از خود بساز شادی و شور و شر و بار غمش بر دوش کن...
لکنت گرفته است قلم، بر روایتت ای بهترینِ فاطمه ها، بعد فاطمه(س)
بانو !! قسم به تمام مقدسات شعر این شاعری بدون تواصلاقشنگ نیست...
۰۰ چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی چو جان، ‌نهان شده در جسم پر ملال منی
. هربار که از حکایتی دلگیرم با یاد تبسّم تو جان می گیرم هر چند که نیستی، ولی پیش منی یک روز اگر نبینمت می میرم
نمکین هستی و قندی، نه به این و نه به آنت نه به دریاچه یِ قم، نه به گزِ نصفِ جهانت شده آیینه حسودت که چنین ناز و قشنگی حق بده قرصِ قمر اینهمه باشم نگرانت چشم بادامی و آویزه یِ گوش ات شده گردو مویِ تو فندقی و پسته شکرخندِ دهانت جعبه آرایشی از عشوه و لبخند طلب کن تا بگوید چه میاید رژِ قرمز به لبانت گُلِ رویِ تو و مویِ تو و بویِ تو بنازم شده پروانه به پروانه عجب رقص کنانت برف پیراهنِ شال ابریِ گُل دامنه یِ مه! ای فدایِ قد و بالایِ سهند و سبلانت دشتی از خوشخط وخالان،مژه برگشته غزالان صفی از سرمه کشیده همگی چشم چرانت بوسه دادی به من از دور و همه شهر خبر شد وای از دستِ نسیمی که شده نامه رسانت عشق یعنی چه به آواز بهار و به شکفتن دلخوشم با تو و با خش خش تصنیف خزانت باز نقاشیِ من با کلماتم غزلی شد تا نگویی پس از این از هنرِ فرشچیانت
هر روز بیشتر به تو دلبسته می شویم؛ عشق از شناخت می گذرد ، اتفاق نیست...!
مثـلِ دیـوارِ تَرک خورده پس از "زلزلـه" ها گـاه دل ها، ز سخـن های کسی می شکند
در تنم رقصيد و آتش وار طوفان آفريد او كه طوفان را چنين گيسو پريشان آفريد! هيزمي انبوه در جان و تنم انباشت و آتشش زد تا اجاقي در زمستان آفريد مي رسانَد ما دو تا را در خم يك شب به هم او كه ابروهاي پيوسته فراوان آفريد! او كه بعد از رنج كابوس زمستان، بي دريغ اتفاقي تازه در آغوش گلدان آفريد وسعت دنيا براي عشقمان كافي نبود پس نشست و فال ما را توي فنجان آفريد قهوه اش را هم زد و ما را به رقصي ناگهان... قهوه اش را هم زد و رقصي  دو چندان آفريد! مكث كرد و دكمه هاي ذهن خود را باز كرد ما دو تا را در دوبيتي هاي " عريان " آفريد!!! عشق، سردش شد سپس با آخرين كبريت خود كاج جشن كوچك ما را چراغان آفريد!!
شد رهگذر کوچه ی غم ها، به جهنم بیچاره و آواره و تنها، به جهنم در جهل و خرافات خودش ماند و پرید از فردوس برین دل من تا به جهنم امروز نفهمید که بدجور ضرر کرد وقتی که بفهمد شده فردا، به جهنم از عشق فقط رنج نصیبم شد و یک عمر هرچند ستم شد به من اما، به جهنم با پایِ خودش آمد و با پایِ خودش رفت یک روز به قلبِ من و حالا به جهنم محسن زعفرانیه
صُبح وغَزل ونم نمِ باران ومن و نغمۂ پاییز این ها هَمگی شورِ تمنّای وصال اند، کجایی! 👤حمیدرضا_یگانه
بد منم بی کس منم ، آقا شما مولا شما خشک و بی برکت منم ، رحمت شما دریا شما سودِ یک دفعه زیارت ضربِ در سه میشود وقت مرگم با شما، قبر و قیامت با شما ✋ السلام علیک یا شمس الشموس یا أنيس النفوس المدفون بأرض طوس سلطان علی ابن موسی الرضا...   
برای من که پُرم از فراق قصه نگو اگر کتاب تو باشی کتابخانه منم ...
با آن که بی‌دلیل رها می‌کنی مرا آن قدر عاشقم که نمی‌پرسمت چرا...؟؟؟
بی خبر از تو ام و قسمت من حیرانی ست بی تو در مملکت عشق، هوا طوفانی ست 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
چنان به گریه نشستم برابرش که خدا نشست پیش من و گفت: التماس دعا! @Sherkhas
شـده عاشق بشـوی دل به دل تــــو نـدهد؟ شـده در ڪوچــه‌ی او پــــــرسه زنـی رو نـدهد؟ شـده طالـب بشـوی بر لب او بــــوسه زنـی ولی‌ از به تــــو هرگز نـدهـد.. 🌿
کاش دلها نقش باران را به دریا می‌کشید طرحی از مهر و وفا را هم به دنیا می‌کشید🌴💢🌴 آبی احساس دل را می‌توان بر جان دمید گر که بر بوم دلی، مهری به هر جا می‌کشید طرحی از گلپونه های آبی و شور غزل بی هوا بر هر نفس، با حس شیدا می‌کشید🌴💢🌴 بر عبور چشمهای مهربان روزگار بوسه باران نگاهی، بهر صحرا می‌کشید دیدن یک آسمان، مهر و طلوعی آشنا حس لبخند نگاهی، سوی فردا می‌کشید زندگی با رویش مهر و محبت، زنده است 🌴💎🌹💎🌴