eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لرزه ها بر دل دیوانه من می افتاد یک نفر شکل تو از کوچه ما رد شده بود
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی،بسوزد هفت دریا را…!
لعنت به شعر بس که ورق می زند تو را من شهریار تو ، تو ثریّای دیگری جغرافیای شهر ، بهم ریخت بعدِ تو کی می شود دوباره از این کوچه بگذری؟
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست جز حديث عشق گفتن دل نخواست حشمت اين عشق از فرزانگی ست عشقِ بی فرزانگی ديوانگی ست
‌ حالا نه اینڪه باز بخواهم تو را ولی آغشته ای به دیگری و در دلِ منی ‌‌‌‌‌
هر کس که به جان دسترسی داشته باشد باید که به دل مهر کسی داشته باشد زان بر سر بیمار غمش پا نگذارد ترسد که مبادا نفسی داشته باشد دل ناله‌کنان رفت پی محمل دلدار کاین قافله باید جرسی داشته باشد گر یاد گلستان نکند هیچ عجب نیست مرغی که به تنها قفسی داشته باشد از الفت بیگانه بیندیش که حیف است دامان تو هر بوالهوسی داشته باشد در پرده قدح نوش فروغی که مبادا سنگی به کمینت عسسی داشته باشد # فروغی_بسطامی
☺️✋🏻 اشاره کن که "بِشکُفَم" حتی در این "یخ بستگی"....
ای آن که در نگاهت حجمی زِ نور داری کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟ در خواب دیده بودم یک شب فروغِ رویت کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟ علیک یا اباالصالح مهدی
هزار جامه ى پرهيز دوختيم و هنوز نظر زِ روىِ تو بردوختن ميسر نيست
من نوشتم "عاشقش" هستم‌، ولی او در جواب : هی نوشتُ هی‌ نوشتُ هی نوشت و پاک کرد ...