eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی هوس! دلم برایت تنگ است شب های بدون من حرامت باشد... 🚶🏿‍♂
در رهِ ؏شـقٺ ڪه دارد صد خطر از پیش و پس پیش رفٺن پردلی پا پس‌ نهادن جرأت اسٺ...
دورے ز گنه مقاومت مے خواهد سجاده ے دل مداومت مے خواهد در ڪوچه اگر پے ات فتادم.. مَهَراس هر عشق... ڪمے مزاحمت مے خواهد
‌ شلاق به شلاق مرا کشت نگاهش هر پلک که میزد مرا "حد" دگر بود
از نشستن به هوایی که کسی می‌آید از غم‌انگیزترین لذتِ دنیا چه خبر؟!
تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند آنچنانم که شدم دست به دامان خودم...
ڪوچِہ ازشَب‌ پُرشده چَشـــمِـ بۍتابِ ڪسۍ رو بِہ مَهتـاب است...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ ‌آیینه‌ام، به جای خودت دوست دارمت از پشتِ چشمهای خودت دوست دارمت مثل عقاب کوه مه آلود...ماه من! در شرجیِ هوای خودت دوست دارمت گیرم گناه گفتنِ این جمله را هنوز ننوشته‌ای به پای خودت: دوست دارمت گیرم در آخرین شب دنیا گره زدم خود را به ماجرای خودت... دوست دارمت تقویم را رها کن و باور کن ای عزیز امروز از ابتدای خودت دوست دارمت امروز با حسابِ دلِ من برو بگیر یک دسته گل برای خودت دوست دارمت امروز رو به ساحل دریا کن و ببین همراه موج های خودت دوست دارمت تو ماه کودکی منی تا تهِ جهان بی وقفه پا به پای خودت دوست دارمت آیینه ات منم نشوی عاشق خودت! اصلاً خودم به جای خودت دوست دارمت! تنها فقط برای خودِ «دوست دارمت» تنها فقط برای خودت دوست دارمت شاید تویی که با لب من حرف می زنی یا من که با صدای خودت دوست دارمت...
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی ...!
شب‌های بی توام شب گور است در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشر است
اندوه دل نگفتم ، اندوه دل ، به دل ، ماند ... الا یک از هزاران آن هم فراقِ جانان ...
به ڪویش قاصدے می‌رفت و بی‌دردان ز نادانی همه مڪتوب می‌دادند و من دادم دل خود را