eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ته که دور از منی دل در برم نی هوایی غیر وصلت در سرم نی بجانت دلبرا کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نی...
بگذار تا ببوسـمت ای نوشخنـد صبــح بگذار تا بنوشـمت ای چشمه ی شراب بیـمار خنـده‌های تـواَم بیشتر بخنـــد خورشیــد آرزوی منی گرم تر بتــاب
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد چه مسجدی چه کنشتی، چه طاعتی چه گناهی مده به دست سپاه فراق ملک دلم را به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
آسمان است و زمین دور سرش می‌گردد آفتاب است و قمر خاک درش می‌گردد
راهی به جز در چاه ماندن پیشِ پایم نیست در روزگاری که برادر، نابرادر بود
این قد و قامت افتاده درخت طوباست این محاسن به خدا آبروی دین خداست...
هیچ کس از عشق سوغاتی به‌جز دوری ندید...
من آخرین برگم! ولی این باد بی‌رحم است دنیا زمینِ جنگ‌های نابرابر بود...
🕷🕸تالار عنکبوت🕸🕷 بد گفتن از آیین و از میهن هنر نیست هرگز کسی از خودفروشی معتبر نیست بخت سفیدت نیست این بزم تباهیست هرگز برای زن شب از این تیره تر نیست اینگونه عریان کردن امیال جنسی آداب حیوانی ست در شأن بشر نیست تالار استکبار تار عنکبوت است از انحطاط خویش اما با خبر نیست هر تار فرش قرمز اینجا تار مرگ است جز یک تفاله از گرفتاران اثر نیست آرایشت کردند با شوق دریدن دریاب این رنگ وبَزَک ها، زیب و فر نیست پیداست این بالا نشستن بر حباب است میهن فروشی و خیانت بال و پر نیست از این خریت ها به خود می بالد آنکه از عزت بوم بلندش مفتخر نیست ای شاخه، گر میل عصا بودن نداری رسم شرف مندی تبانی با تبر نیست از سکه افتادی در این بازار شهوت پول سیاه در لجن افتاده «زَر» نیست احمدرفیعی وردنجانی
🍂 ما دل به غمِ تو بسته داریم ای دوست دردِ تو به جانِ خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دلِ شکسته داریم ای دوست
آغوش تو دریاست،من آن رود زلالم جاری شدم آهسته و پیوسته به سویت
گفتی که ز خود بگذر و دیدی که گذشتم از روح و روان هم، تن و جان هم، دل و دین هم