بوی از یار مرا بی سرو سامان کرده
مبتلایم به غم و غربت هجران کرده
سالها رفت و دلم طالب دیدار نشد
غفلت از دوست مرا سخت پشیمان کرده
در خور شأن کریمان نبود راندن من
چشم هایم طمع دست کریمان کرده
هرچه با کرده خود خاطره او آزردم
در عوض او به گدا لطف فراوان کرده
جاودانه بشود خیر ز عمرش بیند
هرکه مارا ز غم یار پریشان کرده
چه کسی خواست که سینه زن جدش باشم
چه کسی بود که اینگونه دعامان کرده
دست خالی ز عزا خانه ی آقا نرود
هر کسی را که خود فاطمه مهمان کرده
روضه ها فرصت خوبیست که ره گم نکنم
کسری سال مرا این دهه جبران کرده
دلم اینگونه اگر شور محرم دارد
هرچه کرده نمک ذکر حسین جان کرده
#احسان_محسنیفر
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
این روزها غم تو مرا میکشد حسین
شبهای ماتم تو مرا میکشد حسین
تا آن دمی که منتقم تو نیامده است
سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#یوسف_رحیمی
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
#حسن_لطفی
پسر دور از پدر میشد، مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر می بُرد دلها را🌴
#سید_حمیدرضا_برقعی
دانی ز چه رو سه شعبه شد سهم علی؟!
چون حرمله فهمیده علی یعنی چه؟
#_سلامحضرتباران۷۸۶
#_علیاصغر
#_شبهفتم
شبیهِ علی اکبرت زخم دارم حسین
سرم را به دامانِ مهرت بگیری تو کاش
#طاهره_اباذری_هریس
به چشم کینهتوزان اصغر و اکبر نمیآید
علی باشی کفایت میکند تا دشمنت باشند!
#سیدتقیسیدی
#علیاکبرلیلا..
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر ، پدری ...
#سجاد_سامانی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش
گفتی به آب، آب! چه بیغیرتی برو
بیآبرو به ریختن آبرو مکوش!
آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمهها به گوش...
تو موج میزنی و علیاصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش...
شاعر: #غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند
دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت
چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
شعر از گروه #یا_مظلوم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت
خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی
که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت
حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را
دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت
نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر
هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت
از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر
که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟
**
برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
شاعر: #احمدجواد_نوآبادی