eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹❤️ كيستی ای كسی كه به هم زد خلق تو نظم هر دو جهان را شوق نامت به حركت در آورد در دلم كوه آتشفشان را آه...وصف تو شعر است و شور است ، مثل كوهی كه سنگ صبور است چشم هايت دو تنگ بلور است ، بيخود از خود نكن ماهيان را مثل ماهی كه در آبگيري ، زمزم چشمه ای در كويری بهترين اتفاق غديری ، سروری كن زمين و زمان را چيزي از روشنی كم نداري ، روي بال ملاﺌك سواری مثل يك نور دنباله داری ، غرق خود كرده ای ی آسمان را چشم ما محو انگشتر تو، ما گدايان پشت در تو فكر يك جرعه از ساغر تو از تن ما رها كرده جان را رفته تا عرش دست تو بالا ، عطر لبيك پيچيده هر جا ايستاده خدا به تماشا اين غزل آبی بيكران را ياد تو شدت هر علاقه ، جاریِ شهد نهج البلاغه ای كه با ياعلی گفتن من نام تو كرده خوشبو دهان را □ نيستي و جهان غرق آه است ، چشم هاي يتيمان به راه است كاش اين جمعه قسمت كند عشق در دل كوچه ها بوی نان را... 💠
می‌ترسم از اشتیاق و از حب علی کافر شوم و «خدا» بگویم به علی... این‌بار بیا و اینقدَر خرده مگیر!! لا حول و لا قوة الا بعلی😍😍
یا رب مرا به دام علی مبتلا نما با جامی از ولای علی آشنا نما چشمم از این جهان پر از های و هو ببند بازش دوباره بر حرم مرتضی نما
هم یاسمن و سوسن و سنبل جمعند هم نرگس و هم کوکب و بلبل جمعند با زمزمه «ان یکاد» را سر بدهید صدغنچه تازه دور یک گل جمعند
آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی؟!
زاهد از کوچهٔ رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
چه آغوش است یا رب موجهٔ دریای رحمت را که هرکس ره ندارد هیچ سو، سوی تو می‌آید
ای توانگر! غرّهٔ آرایش دنیا مباش آنچه اینجا عزّت است آنجا مذلّت می‌شود
آدم گشتی، آنچه تو بودی آن کو؟ عالم گشتی، آنچه تو بودی آن کو؟ ای غرّهٔ این و آن! گرفتم به خیال او هم گشتی، آنچه تو بودی آن کو؟
دلم از تیغ فراقت به دو نیم افتاده است در میان غمت از غصه چو میم افتاده است
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
تا گردش چشمت به تامّل دیدم در دست خیال، ساغر مُل دیدم هرگاه چو غنچه در حدیث لعلت لب وا کردم، دهن پر از گل دیدم