eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
☆ هم درپی خواب و استراحت هستیم هم عاشق بندگی و طاعت هستیم فرمود: «عبادت است خواب صائم!» پس ما همگی اهل عبادت هستیم!
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟ نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟ چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟ من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟ جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم از پی دوستی تو به بلا افتادم...
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد ‌‎‎‌‎‌‌
زبان مشترک، بین تمام عاشقان اشک است مپوشان چشم خیست را و با من همزبانی کن خداوندا اگر جایی دلی بی‌تاب دلدار است نمی‌دانم چطور اما خودت پادرمیانی کن
با زشــتیِ معصیت مرا خوار مــکن در محبسِ خشمِ خود گرفتار مکن کیفر ندهی به طــرّه های قهــرت آن رویِ دگــر به من پدیدار مکن
😄 سنگک افطار با من ، خب کبابش پای تو... خوردن آن پای من باشد ، ثوابش پای تو گرخدا پرسد به محشر ، تو زیادی خورده ای؟ من که مهمان بودم ای جانا جوابش پای تو "عاصی" 😂😂😂
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بی اختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم
لحظه‌ی افطار تا آب گوارا میخورم قاتلانش را هزاران دفعه لعنت میکنم التماس دعا✋
عشقم به تو انگار که ننگ است تورا در کشتن من چرا درنگ است تورا؟ من شیشه ام و هزار جایم ترک است من یک سرم و هزار سنگ است تو را
زودتر دل جمع گردد چون پریشان می‌شود چون شود سی‌پاره قرآن ختم آسان می‌شود
نظرے فگن به حالم ڪه ز دست رفت ڪارم به ڪسم مڪن حواله ڪه به جز تو ڪس ندارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 باید بروم شهر نجف، جای من آنجاست! 🎙 شعرخوانی محسن کاویانی در مدح امیرالمومنین (ع) 📎 سیدخندان 🕘هر شب ساعت ۲۱:۰۰ 📺شبکه دو سیما
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بوسه ای راکه بدهکاری همینجا پس بده  درقیامت سخت میگیرند حق الناس را
☆ تـا یـاد گـل سـرخ شـقـایـق کردم از دوری او چقـدر هق هق کردم سرمـازده شد نماند تا فصل بهار من نیز پس از رفتن او دق کردم
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام شبتون بخیررررررررررر 🌸 تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺
کنارت چای مینوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی مانم ☕️⚘️📚
برو یعنی بمان پیشم نمیخواهی نمی آیم تڪلم ڪردن عاشق پر از افعال معڪوس است
قول دادی که سالِ آینده با بهاریِ دوباره، برگردی سال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشد
قول دادی که سالِ آینده با بهاریِ دوباره، برگردی سال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشد
💚🍃 با هیچکس به کشتنِ من مشورت مکن ترسم خدا نکرده پشیمان کند تورا... 😂😂
خوشبحالت بغل یار خودت خوابیدی عشق من بودی و این خواب برایم نگذاشت چِقَدر گریه و زاری،چقدر هق هق و بغض آمدم آه کشم،حیف خدایم نگذاشت حضرت مرگ کنار غزلم حاضر بود خواستم با غم تو راه بیایم نگذاشت
نشد از هجر تو آرام بگیرم یک شب مرگ بر زندگی بی تو شرافت دارد
کار عشق است نماز من اگر کامل نیست آخر آنگاه که در یاد توام در سفرم'!
🌿 جـاے دیگـر رفتنم قطع یقین بیهوده است روز هفتم پا پیِ باب الحوائج میشوم...
💚🍃 گفتم ڪہ با فراق مدارا ڪنم، نشد یڪ روز را بدون تو فردا ڪنم، نشد در شعر شاعران همہ گشتم ڪہ مصرعی در شأن چشم‌هاے تو پیدا ڪنم، نشد گفتند عاشق ڪہ شدے؟ گریہ‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا ڪنم، نشد بیزارم از رقیب ڪہ تا آمدم تو را از دور چند لحظہ تماشا ڪنم، نشد شاعر شدم ڪہ با قلم ساحرانہ‌ام در قاب شعر، ؏ـِشق تو را جا ڪنم، نشد