eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شیرمردی که بی پناه شده اشکهایش نصیب ِچاه شده رفت در ماتمش همین کافیست پرده ی کعبه که سیاه شده 🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر انسانی را ليلةالقدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می‌شود و حُرّ را نیز شب قدری این‌چنین پیش آمد... «عمر بن سعد» را نیز... من و تو را هم پیش خواهد آمد. اگر باب یا لَيْتَني كُنْتُ مَعَكُمْ هنوز گشوده است، چرا آن بابِ دیگر باز نباشید که: لَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِه؟
شب‌گریه‌های پنهان، رفتند تا همیشه ای چاه‌های کوفه‌، دیگر نداریم💔
در سایه سار عشق تو ماوا گرفتیم اصلا به تعریف تو ما معنا گرفتیم گر بندگی ها در مقام قطره کردیم از تو ولیکن اجر یک دریا گرفتیم محتاج ماییم و تو حی بی نیازی ما با چه رویی، دست را بالا گرفتیم عمریست مهمان کرده ای بر سفره‌ی خود احیایمان کردی و ما احیا گرفتیم رسوا مکن ما را تو را جان حسینت(ع) ما آبرو از حضرت زهرا(س) گرفتیم التماس دعا در این ساعات مبارک حلال بفرمایید
شمشیر ابن ملجم کاری نکرد با تو... مسمار ، در مدینه شد قاتل تو حیدر(ع) آن روز جانت آقا آمد برون ز جسمت... آن دم که سوخت زهرا(س) با ناله پشت آن در "عاصی" 🍃🌹🍃😭 🌹 نثار حضرت ۳صلوات
بارِ مرا کسی نخریده، تو می‌خری؟! بارِ مرا بخر، نخری گریه می‌کنم از چند جا شکسته‌پَرَم..ای شکسته‌بند! از غصّهٔ شکسته‌پَری گریه می‌کنم...
مردی که تمام دین و ایمان بوده ماهیّت آیه‌های قرآن بوده مظلومیتش را بنگر بعد از او گفتند: مگر علی مسلمان بوده؟
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم زانو زده‌ است نزد تو چون بینوا، علی انگار نبض من صد و ده بار می‌برد در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی» با کیسه‌های نور که بر دوش داشتی سر می‌زدی به خانۀ آیینه‌ها علی آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت من نیز رستگار شدم با تو یا علی فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا صاحب الزمان... کجا ماتم واسه حیدر گرفتی؟ بساط غم با چشمِ تر گرفتی؟ به قربون دلِ پُر دردت آقا کجا قرآن به رویِ سر گرفتی؟
صلی‌الله علیک یا مولانا یا امیرالمومنین یک شهر پر بود از شمیم مُشک‌بارش از عطرِ نانِ تازه‌ی در کوله‌بارش ماهی که در تاریکی شب‌ها همیشه در کوچه‌های شهر گشتن بود کارش ماهی که دل‌های تمامِ مشتری‌هاش بودند با شوقِ رسیدن بی‌قرارش می‌آمد و پر می‌شد از شوقِ تماشا چشم تمامِ مردم در انتظارش قاب نگاه دردمند بی‌کسان بود هر لحظه پیش دیدگانِ اشک‌بارش می‌آمد و صحرایِ دل‌هایِ کویری می‌شد پر از گل از نفس‌های بهارش یک عمر،هر آن بهره می‌بردند مردم از عطر جان‌بخش به حالِ انتشارش کُشتند او را جای مهر بی‌دریغش کشتند او را جایِ لطفِ بی‌شمارش کشتند او را تا نشان از او نباشد در قاب دل‌ها مانده اما یادگارش بابای‌مان رفت از جهان و ما یتیمیم هستیم تا دنیاست دنیا داغدارش دلدادگان راه پاکش لحظه‌لحظه هستند در هر سویِ عالم جان‌نثارش در انتقام قتلِ آن مولایِ مظلوم یک روز می‌آید کسی با ذوالفقارش