eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دلانه
💌 نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت دیوانه‌ شد از طرز نگاهت قلـَم انداخت ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ای مرگ! دیر کردی و طاقت تمام شد ای زخم! مرهمی؛ که جراحت تمام شد دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال  یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد می‌خواستم برای دلم گریه سر دهم نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد گفتم: «دریغ و وااسفا!» خنده کرد مرگ یعنی: «چه جای گریه؟» ندامت تمام شد می‌خواستم شهید شهادت شوم، نشد پنداشتم که دورِ شهادت تمام شد از رستخیزِ واقعه روحم گذر نکرد خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد از 📕 «صبح بنارس»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا بیا گل نرگس، زمین به جان آمد ببین که خون ز دل و چشم آسمان آمد چقدر بوده فراق تو سخت و جانفرسا که آه هم ز فراق تو در فغان آمد غبار غربت و دوری نشسته بر رخ ما چقدر طعنه‌ی سنگین از این و آن آمد شکست قلب زمین و شکست قلب زمان چه ظلم‌ها که بدون تو بر جهان آمد دوباره جمعه‌ی دیگر، دوباره خون جگر دوباره دربدری، اشک بی امان آمد مخور غم ای دل خسته، که شاید این جمعه پناه جان و دل بی‌پناهمان آمد
سلام به اهالی آبادی🌼 حرم حضرت عبدالعظیم دعاگوی دوستان هستم🌼
بسم الله الرحمن الرحیم این درد نبودنت اگر ناچیز است پس کاسه‌ی صبر ما چرا لبریز است؟ تو نیستی و بهار هم اینجا نیست بی‌تو همه فصل‌های ما پاییز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای علت شیدایی من، صبح‌به‌خیر ای روح مسیحایی من، صبح‌به‌خیر خورشید به اشتیاق تو سرزده است محبوب تماشایی من، صبح به‌خیر ()
هدایت شده از گلچین شعر
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم: با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم حس خوبیست نفس های تو را لمس کنم آنقدر سیر ببوسم...نکند سیر شوم؟ درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم باید ابراز کنم نیت رویایم را باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم اولین تار سفید سرمن را دیدی حس خوبی است در آغوش خودت پیر شوم @golchine_sher
  تو آفتاب و من آن ذره‌ام ز پرتو مهرت که از دریچه درآیم، گَرَم ز کوچه برانی
شرمنده‌ام اگر نفست تنگ می‌شود از بوسه‌های پشتِ همِ بی هوای من! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌