eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
پزشکیان نمی‌شود نمی‌توانیم قالیباف کردیم شد
دیپلماسی التماسی را در دوره‌ی دولت #..... تجربه کردیم.(خطاب به پورمحمدی)
پورمحمدی داره تلاش‌ می‌کنه انتسابش به دولت روحانی رو نفی کنه
تا اینجا همه داشتن تلاش میکردن به پزشکیان و پورمحمدی بفهمونن میشه، آخرش هم دوتاشون گفتن نمیشه
خب استراحت بین دو نیمه
✅ دو پرسش و یک محک👇🏼 ۱) اگر آقای قالیباف به نفع آقای جلیلی کنار برود، آیا ما که طرفدار قالیباف هستیم به جلیلی رأی خواهیم داد؟ ۲) اگر آقای جلیلی به نفع آقای قالیباف کنار برود، آیا ما که طرفدار جلیلی هستیم به قالیباف رأی خواهیم داد؟ اگر پاسخمان مثبت است، ما در جبههٔ انقلاب هستیم. و اگر پاسخمان منفی است، پس ما در جبههٔ هوای نفس خودمان هستیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای‌کاش پُر از عطر حضورت بشویم هر جور که شد وصله‌ی جورت بشویم این‌سان که را پیگیریم ای‌کاش که پیگیر ظهورت بشویم ۱۴۰۳/۳/۲۸
آبادی شعر 🇵🇸
☺️☺️ یعنی دیگه بسه
آخه نمیشه. آمادگی برای ظهور بینش سیاسی خوب و قوی میخواد☺️
تنها نامزدی که به کسی گیر نداد، نامزد یا مقامی رو نقد یا تخریب نکرد و فقط برنامه‌هاش رو گفت، جلیلی بود
جمله آخر زاکانی : ان شاء الله خط شهید سعید رو دنبال کنیم
وَر گل کند صد دلبری ای جان تو چیز دیگری.... 💚
تو آن آزارِ شیرینی که دلخواهست تکرارَت؛ و من هر بار از هر بار بیشتر دوستت دارم...
نمی آید به چشمَم هیچ کس غیر از تو، این یعنی به لطفِ عشــق، تمـرین می کنــم یکتـاپرستـی را  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ کو هم‌نفسی تا کند احیای دل ما 💚
کاش دنیای دروغی در جهان ما نبود! فصلِ رفتن در شروع داستان ما نبود... تازگی ها ،ما به جای نان ،غمِ نان میخوریم مادرم می گوید؛ این غم در زمانِ ما نبود! گفت: علت چیست که پیکارها را باختیم؟ گفتمش چون هیچ تیری در کمانِ ما نبود! حاضریم از اشرف مخلوق بودن بگذریم طاقتِ این حجم غصّه در توانِ ما نبود! یک نفر ،وقت دعا لطفا بگوید "ای خدا، زندگی در این جهنم آرمان ما نبود..." درد سختی های دوران را تحمل کرده ایم؛ این تصور هیچ وقتی در گمان ما نبود عشق را اینبار دیگر، غیر قانونی ندان! غیر دلتنگی ، گناهی در میان ما نبود... زندگی سهمی برای هر کسی بخشیدُ، رفت آنچه از شادی پرش کرد استکان ما نبود...
با سِحر دو چشم تو چه آرام شدم بی آب و بدون دانه در دام شدم ای عشق ! شبیه مرد چوپان هستی در دست تو مثل برّه ای رام شدم
بگو با آن طلبکاران که هستم شاعری ماهر به جای یک حساب پُر ، کتابی شعر تر دارم
چون بغضم و با شکست نسبت دارم با هرچه خراب و مست نسبت دارم من حسّ غریب رفتن از خویشتنم! با هر چــمــدان به دست نسبت دارم!
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن