eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم @abadiyesher
تو را هر لحظه به خاطر می‌آورم بی هیچ بهانه‌ای... شاید دوست داشتن همین باشد! 💚 @abadiyesher
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
کاش از نزدیک می‌شد لحظه‌ای می‌دیدمت لحظه‌ای حتی اگر می‌شد به چشم خواهری
سلام خدمت اعضا محترم از اینجا دعاگوی دوستان هستم @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره ساعت هشت و دوباره ساعت نور گرفته این دل تنگم، سلام سنگ صبور در آستان تو تنها، رواست دلتنگی در این حرم دل عاشق، گرفته شور و شعور
سرزمین شعر، شبکهء چهار هم‌‌اکنون
تصوّر می‌کنم هر شب کنارِ بسترم هستی شبیهِ عاشقی بیدار بالای سرم هستی نگاهم می‌کنی آرام و قرآن زیرِ لب داری تو مثلِ سورهٔ انسان تمامِ باورم هستی کمی دستِ محبّت می‌کشی بر روی دستانم شود تنظیم نبضِ من، تو قرصِ گُلپرم هستی پس از آن می‌گذاری دستِ خود را رویِ قلبِ من که بعد از حملهٔ دوری، خودت احیاگرم هستی دوباره با تو شیرین می‌شود طعمِ غزل‌هایم دلیلش واضح است ای جان، تو آبِ کوثرم هستی به آن لبخندِ آرامت، دلم آرام می‌گیرد در این دریایِ تنهایی، قرارِ بندرم هستی کمی احوال می‌پرسی، کمی هم شعر می‌خوانی خودم حدِّاقل هستم، تو حدِّاکثرم هستی نگاهت می‌کنم روحم دوباره زنده می‌گردد منم یک پیکرِ بی‌جان، تو اصلِ محشرم هستی سلامم را که می‌گویم درونش صد غزل جاری‌است دلیلش را تو می‌دانی، خودت هم یاورم هستی جوابِ «اَلسّلامِ» تو خدا داند چه شیرین است برای آن‌که در قلبم تو عشقِ نوبرم هستی اگر دریایِ احساسم شود موّاج و طوفان‌زا ندارم غصّه‌ای زیرا تو مثلِ لنگرم هستی به دورِ گنبدِ مِهرت کبوتروار می‌چرخم درونِ آسمانِ عاشقی بال و پرم هستی تو را از آن سُویدای دلِ خود دوست می‌دارم که در عمقِ سیاهی‌ها یگانه گوهرم هستی تو را از هر جهت دیدم فراوان فرق‌ها داری به قولِ شاعرِ بلخی، «تو چیزِ دیگرم» هستی اگر جایی خطا کردم و یا چیزی غلط گفتم خودت اصلاح کن آن را چرا که رهبرم هستی درونِ کشورِ شعرم، به دنیای خیالاتم اگر من یک سری دارم، تو حتماً افسرم هستی بیا هر شب به دنیایم، بیاور یک نشان از خود برای آن‌که در عشقم، خودت پیغمبرم هستی اگر چه بینِ ما دنیا به ظاهر فاصله انداخت تو را هر لحظه می‌بینم همیشه در برم هستی پيامی یا سلامی تا دلم آرامشی یابد عزیزم خوب می‌دانی، یگانه دلبرم هستی همیشه بیتِ پایان، بهترین بیتِ غزل باشد به دیوانِ غزل‌هایم، تو بیتِ آخرم هستی. @abadiyesher
🔻غزل جدیدی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با عنوان «شرح حال» منتشر شد گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
مهتاب تویی، برکه منم، فاصله را باش ... دیدارِ تو هرشب شده با حسرت و ای کاش
وای از آن لحظه که سرشار سخن باشی و تو نتوانی بدهی شرح، همه احوالت
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم که دلم بند نفس‌های کسی هست که نیست...
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به من گفته است یک مدت از او کمتر خبر گیرم همین یعنی جدایی... منتها آهسته آهسته!
گفتم اقرار به عشق تو نمی کردم کاش گفت اقرار چو کردی، دگر انکار مکن
جمعی به عشق رفتند یک عده را هوس برد ما بنجلِ عدم را آخر خیال برداشت... ✍ (معنی زنجانی)
شعری بخوان به لهجه ی باران برای من با گویش قشنگ خراسان برای من حرفی بزن دوباره دلم تنگ گفت گوست ای بهتر از شکوه بهاران برای من چون قایقی که گم شده در اضطراب باد چیزی نمانده تا خط پایان برای من هرگز کسی شبیه تو پیدا نمی شود آری میان این همه انسان برای من آغوش گرم توست شروع دوباره ای پایان روز های زمستان برای من شعری بخوان که حال دلم را عوض کنی آسوده تر شود غم زندان برای من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من تو را لمس نمی‌کنم، من تو را زیارت می‌کنم؛ " تو " بویِ بهشت با خود داری...🌱 💚
با غصّه‌ی دوری ات دلم درگیر است بی روی تو از تمام دنیا سیر است هردم که بدون بودنت می‌گذرد مانند غروب جمعه‌ها دلگیر است
سلام اهالی آبادی دعاگوی همگی هستم🌼🌸
مرا به صورت شاهد نظر حلال بود که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم دو چشم در سر هرکس نهاده‌‌اند ولی تو نقش بینی و من نقش‌بند می‌نگرم 💚
گفتا که دلت کجاست؟ گفتم: بَرِ او پرسید که او کجاست؟ گفتم: در دل..!
من به اندازه‌یِ یک ابر دلم میگیرد... باید امشب بروم باید امشب چمدانی را که به اندازه‌یِ پیراهنِ تنهاییِ من جا دارد بردارم، و به سمتی بروم...
آبادی شعر 🇵🇸
زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند! زندگی را با عشق نوش جان باید کرد... 💚
هر قصه‌ای را آغازی وهر شروعی را پایانی است وچه غم‌انگیز قصه‌ای را که بدون شروع خاتمه یافت وغم انگیزتر برای نقش اولی که هرگز نقشی نداشت...
صبح، وقتی به شما عرضِ ارادت می‌کرد رج‌به‌رج فرشِ حرم داشت عبادت می‌کرد پیکِ حق گوشۀ صحن آمد و نقاره به دست آیۀ "یُنفَخُ فی الصُّور..." تلاوت می‌کرد‌ با همین چشمِ پر از شرمِ گناهم دیدم ماه، یک بار نه، صد بار سلامت می‌کرد زیر باران کرم قلب گناه‌آلودم کنج ایوان طلا قصد طهارت می‌کرد کوهِ ابیات فرو ریخت، غزل‌ می لرزید در سرم قافیه و وزن قیامت می‌کرد اشهد انَّ غزل...قافیه ها صف بستند شعر مأموم شد و عشق امامت می‌کرد ‌وای انگار جهان دور حرم می‌چرخید به گمانم که خدا داشت زیارت می‌کرد
سحرخیزتر از من عشق تو است که هر صبح زودتر از من بیدار می‌شود و تا آخر شب چشم‌ روی هم نمی‌گذارد 💚
کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح ...! @abadiyesher
صبح است و هوای صبحدم می‌چسبد از دستِ تو چای تازه‌دم می‌چسبد اصلاً به تجمّلِ جهان فکر نکن با بودِ تو نانِ خشک هم می‌چسبد. @abadiyesher