eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر صبح بیا به نور چشمک بزنیم خطی به شب سیاهی و شک بزنیم گلخنده به روی قاب لب بنشانیم بر لشگر قهر و غصه پاتک بزنیم @abadiyesher
دلم شکسته اذانی عجیب می‌خواهد دوباره جمعه شد و بوی سیب می‌خواهد هزار بار دعا کرده تا ظهور کنی فقط برای تو امن یجیب می‌خواهد فقط برای تو که سالهاست تنهایی هزار یار که نه یک حبیب می‌خواهد چه قلب های شکسته همیشه بیمارند دلم برای همه یک طبیب می‌خواهد طبیب عالم هستی! کجای دنیایی؟ جهان حکومت عدلی قریب می‌خواهد بتاز بر سر ظالم، طلوع کن در دشت که دشت رخش سواری نجیب می‌خواهد رسید وقت جماعت اقامه برپا شد بیا صلات عدالت خطیب می‌خواهد بخوان که این دل خسته به شوق دیدارت دوباره جمعه شد و بوی سیب می‌خواهد @abadiyesher
باصراط المستـقیم چـشم تو مـرتد شدم قبله‌ام تغییرکرد وجمعه‌ام یکشنبه شد  @abadiyesher
یکی بود می‌گفت همیشه دعام اینه که: خدایا کمکم کن که درهایی رو که بستی نخوام به زور باز کنم و درهایی که باز کردی رو اشتباهی نبندم خدایا کار مارو به هیچکدوم از بنده هات ننداز. فقط توکل به خودت. از ما رو برنگردون که تو دریای رحمتی .آمین❤️ @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترتیل صفحه ۱۰۸ قرآن کریم .wav
10.78M
📢 روزانه 🔹️ صفحه صد و هشت قرآن کریم، سوره مبارکه مائده 🎙قاری: (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
جمعه را لبریز کن از حس وحالِ بودنت ذوق باران کن جهان را از خیال بودنت پرکن از عطر تنت پیراهن خوشید را آفتابا مطلعی آور به فالِ بودنت شاخه ها را برف پوشانده زمستانی شدیم چون اناری یخ زدیم از فصل کالِ بودنت باز کن آغوش خود را ، آتشِ عشقِ خدا گرم کن ما را از این لرزِ محالِ بودنت شانه ی گیتی خمید و سقف گردون واژگون شانه ی مهر تو را تا اتکالِ بودنت یک نشانی کاش میدادی به رسم دوستی تا جوابی باشد از بهرِ سوالِ بودنت پلک وا کن ،جان بگیرد آفتاب از دیدنت چشم‌ها دریا شود در این زلالِ بودنت عشق اگر فرمان دهد جان را به قربانت کنیم دل بسوزد ،شرحه شرحه در قبالِ بودنت @abadiyesher
آن‌ها نمی‌خواستند ما رود شویم. نمی‌خواستند ما آبشار شویم و خس‌وخاشاک را بروبیم. می‌خواستند تا جوی کوچکی هستیم ما را بخشکانند. آن‌ها تاب طوفان نداشتند. قیصر امین‌پور | «طوفان در پرانتز» :: :: :: چه خوب! چشمه نماندیم و آبشار شدیم به رغم سختی صخره، ادامه‌دار شدیم چنان جواب مهیبی به سنگ‌ها دادیم که روی حافظهٔ کوه، ماندگار شدیم دوباره مزرعه دلگرم شد به خندهٔ ما که برف بود ولی گل به گل بهار شدیم به سبز می‌زند آرامش و طراوت دشت اگرچه غنچه به غنچه بنفشه‌زار شدیم اگرچه قصه پر از جای خالی است… دریغ اگرچه فصل خبرهای ناگوار شدیم یقینِ پنجره‌ها تازه شد به مژدهٔ نور همین که پرده برافتاد و آشکار شدیم به اعتبار هزاران هزار داغ رشید نگاه! با خود خورشید همجوار شدیم و شُکر! کل جهان وعده‌گاه طوفان شد و شُکر! کشتی نوح آمد و سوار شدیم @abadiyesher
با عزت نفس باش، اما مغرور نشو! درخت درست همان‌جایی می‌شکند و به زمین می‌خورد که حس می‌کند سنگین و ارزشمند شده و آدم‌ها درست همان‌جا که حس می‌کنند کسی شده‌اند...🌸🌼 @abadiyesher