eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🎀🌸🎀🌸🎀🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ دوستت دارم ... تو هم یک "دوستت دارم" بگو من خریدار تو اَم ... من هم خریدارم بگو گاهگاهی تا شوم قربان شکل ماه تو بیخودی هم شد ؛ به من " امروز بیمارم " بگو. تب کنی ، روی قشنگت می شود خورشیدتر گاه ... یک خط در میان ؛ " انگار تب دارم " بگو تا برایت جان خریداری کنم با جان خود عاااااااااشقِ پرسه زدن ها ، توی بازارم بگو. هر زمان بیکار بودی بوسه مهمانی بده صبح تا شب ، لااقل صد بار ... بیکارم بگو دیو هم حتی که باشم ؛ شیشۀ عمرم تویی بشکن اما ؛ " با کلامی " ! ... از تو بیزارم بگو 🎀🌸🎀🌸🎀🌸 🍁🥀🍁
از قطره کمتر هستم اما بی هوا در سر دارم هوای شعری از دریای پهناور دارم هوای مدح بانویی که از خلقش خالق ندارد بهر خلقت علت بهتر خاک دراین خاندان هستم زبانم لال طفل دبستانم که عاجز مانده در گوهر باید نبی باشی که وصف فاطمه گویی یا دست کم باید شود توصیف گر حیدر علامه هم باشی زبانت لال خواهد شد باید خداباشی بگویی سوره ی کوثر ذکر تمام انبیا گر یا علی بوده با ذکر یا زهرا علی کنده در خیبر بابای بچه شیعه ها وقتی علی باشد میگویمش وقت توسل های خود مادر ام ابیها بوده پرورده است خاتم را در کربلا هم دخترش پیغمبری دیگر چادر نمازش از یهودی ها مسلمان ساخت در مکتبش هردم شده سلمان مسلمان تر اهل جهنم نیست صد درصد اگر گردد هرکس که با اولاد او محشور در محشر "
هرچنـــد که دلـتنگ تر از تنگ بلورم ، با کــوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند باشِکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر ِمــویی ز سر ِموی تو دورم ای عشـق ! به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قــــاف قـــرار من و من عین عبورم بگــذار به بالای بـــلند تو ببالم کز تیـــره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
سکوتت کرده من را گیج و مفلوک😐 بخند،با خنده ات دل میشود کوک😍 دلم تنگ است بهر بوسه از تو😘🙈 اگر چه کم،بده گاهی تک و توک😉😋😅 😁
عاقبت در قفس عشق گرفتار شدم دیدم آن خال لبت 💋سخت خریدار شدم چادرت سر کن و اینقدر مرا رنج نده که من از دیدن گیسوی تو بیمار شدم تا نگاهم به نگاهِ تو نگارم افتاد دور چشمان تو گردیدم و پرگار شدم هرکسی دیده رخ ماه و شرر بار تورا 🍁 گوید از حسرت تو مثل شب تار شدم 🍁 تا که دیدم همه دنبال تو اند ای بانو🍁 کمرم بسته و من وارد پیکارشدم از همان روز که دیدم قد رعنای تو را راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم انقدر قند ز لب های 💋تو لبریز شده که من از قند و عسل یک شبه بیزار شدم 🍁🍁 🍁🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎
‍ مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم! الکی فکر کنی خوابمو و من غرق_توام! زیر چشمی بشوم خیره و من دم نزنم! واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم! بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم! بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.! الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم! دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم! تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی شرابی در نگاهت ریخت تا گیرا ترین باشی نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن دلت را وسعتی بخشید تا دریا ترین باشی تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی مقدر بود خاکستر شود زهد دروغینم تو را آموخت همچون شعله بی پروا ترین باشی خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش تو را تنها پدید آورد تا تنها ترین باشی خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلاها گمان هرگز نمی بردم که واویلا  ترین باشی!! محمدرضا ترکی
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن در میان راز مشتاقان، قلم نامحرم است...
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
حسن‌ختام عمر را سر می‌کنم با غصه‌های کربلا سر به سجده می‌گذارم بر بلای کربلا کاسه‌ء چشمم کجا و وسعت دریا کجا؟ رزق چشمم کرده دریا را خدای کربلا دردهای لاعلاجم را کجا درمان کنم؟ چاره‌ام آنجاست! در دارالشفای کربلا مسند شاهی به چشم ما گدایان کوچک است بر سلاطین سلطنت دارد گدای کربلا بهترین نعمت برای ما قصور و حور نیست بهترین نعمت تنفس در هوای کربلا اسم و عنوان را نمی‌خواهیم دیگر، چون که هست اسم ما در آسمان‌ها 'مبتلای کربلا' در قیامت پاسخ حرف ملک یک جمله است: عمر را سر کرده‌ام با غصه‌های کربلا
باید از "آه" بگویم دل من می لرزد گاه از "آه" سرودن جگری می طلبد . گاهی آهی ز نگاهی که تو می دانی و من گوشه ای.. خلوتی و چشم تری می طلبد داستانی شده گیسوی پریشان شده اش شرح گیسوش مجال دگری می طلبد
‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ به تو وابسته ام مانند سربازی به سربندش تو معروفی به دل بردن ، مونالیزا به لبخندش ..
نازنینم، بهترین همراهِ دنیا شب بخیر ماه من،رویای من،ای عشق، جانا، شب بخیر چشم نازت را ببند آرام در آغوش من آمدی در آسمان ای ماه، حالا شب بخیر چشم هایت را که میبندی جهان دق می کند می شوم چشم انتظار صبح فردا شب بخیر مثل کودک،ناز و معصومی،پر از آرامشی من فدای ناز تو، آرام لالا شب بخیر موقع خوابیدنت،هر ثانیه یک ساعت است می شود کشدار هر شب مثل یلدا شب بخیر می کنم پرواز در منظومه ی آغوش تو ای مدارت آرزوی کهکشان ها، شب بخیر بوسه باران می کنم روی تو را بانوی عشق می کنم روی تو را با بوسه امضا شب بخیر 🌼💞🌼💞🌼💞 ❤🌹
میکشیدم کاش تنها درد تنهایی ولی شعر گفتن درد ها را صد برابر میکند
دیوانه‌ را محبت آرام میکند من را محبت‌ تو دیوانه...""!!
لذت شیرین خواب هر شبت مال خودت😉 لطف کن بگذار من هر صبح بیدارت کنم!💋 "
دلم پر می‌زند امشب برای آن دلِ آبی و رویایی برای آن همه زیبایی و عشق و فریبایی میان فصل زیبا و هزاران رنگ پاییزان که باشد در میان فصل‌ها شهزاد زیبایی تو را بااین زبان سرخ با آبی‌ترین لهجه صدا کردم که شاید از ره رفته،دل کنده و بازآیی مگر روزی نمیگفتی که چشمانم فدای تو ببین امروز چشمانم ندارد هیچ بینایی نمی‌دانم چرا آخر دل سبز مرا کشتی منِ ساده دل تنها گمان کردم که شیدایی بسانِ برگ ریزانِ درختان در خزان باران چو قلبم ناله‌ی هجران سراید از غم جانسوز تنهایی منِ ساده دل تنها میان بیشه‌ی غمها روم این راه بی پایان به صد صبر و شکیبایی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای شده ای مذهب من با دم گیرای خودت ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا می کنی معجزه با دست مسیحای خودت مریمی، روح خدا در نفست مشهود است می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو عین کفراست و شدم کافر و شیدای خودت کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی ... خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت
اسراف نکن دفتر و خودکار و غزل را چشمی شنوای غم پنهانی ما نیست گرگیم و بر این باور خامیم که میشیم در آینه امکان درونخوانی ما نیست جز دفتر ابلیس که شاگرد من و توست آگاهتر از قدرت ویرانی ما نیست افسوس که در دام منیت همه گیریم اسلام ولی شرح مسلمانی ما نیست
‌نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟ زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟ بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی را خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟ راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ " تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟ این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر اینک این افتاده از پا، می‌شناسیدم می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را همچنانی که شماها می‌شناسیدم اینچنین بیگــــانه از من رو مگردانید در مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم! من همان دریایتان ای رهروان عشق رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم اصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بود عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟ در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من! من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام با همین دیدار حتی می‌شنـاسیدم من همانم, آَشنــای سال‌هـای دور رفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟ 🌸 🌸
تو در تقويم من روزی نوشتی "دوستت دارم" از آن پس بارها گم كرده‌ام فصل خزانش را
لعنت به اشک‌ها، که قطار از پی قطار لعنت به چشمِ قرمزِ صبحِ عَلی طلو... "عینش" درون وزن نگنجید و حذف شد  عینِ تمام خاطره‌ها بین های و هو
ها کرد و نوشت روی شیشه: مقصد گنبد...گنبد...همیشه ...گنبد...گنبد غصـّه... یعنی قطارِ مشهد_تهران شادی... یعنی قطارِ تهران_مشهد
عصا می کارم اما جز تبر چیزی نمیروید سلامم را سوالم را جوابی کس نمیگوید نظافت کل ایمان رفیقانم شده اما کسی غیر از گناهم با زبان خود نمیشوید مشام شهر سرگرم است با بوی ریاکاری زمانه بد شده دیگر کسی گل هم نمیبوید غبار منفعت تاریک کرد آیینه هامان را کسی مضمون فاخر در غزل دیگر نمیجوید حصار عقل مانع شد کسی از حال عاشق ها نمی‌گوید ولی دیوانه از دیوانه می‌گوید
ﺷﻌﺮﯼ ﮐﻪ ﺟﻮﺷﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺩﻟﯽ ﺗﺒﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺳﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺜﺎﺭ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﻭ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ، ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻫﺎﯾﻢ ﮐﻦ ﻭﻟﯽ.. ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ، ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺩﮔﺮ ، ﺟﺰ ﯾﮏ ﺭﻣﻖ ﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺣﺘﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻧﺪﮎ ﺭﻣﻖ ، ﺻﺪﺑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺟﺰشعر ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ، ﺩﺭ ﭼﻨﺘﻪ ﺍﻡ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ، دلبرم ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ