eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمان تو ای دلبر طناز چه زیباست لبخند به لبهای تو بس ناز و فریباست بودن به کنار تو که چون خواب و خیالی چون قصه‌ی زیبای سراسر همه رویاست هر بوسه که از جام لبان تو چشیدم سرمست شدم‌ چونکه لبت‌ ساغر میناست از منظر چشمان من آن ماه قشنگی کز برکه ی جانِ منِ دیوانه هویداست بی حس تو در بین هزاران دل و دلبر دل خسته ترین عاشق و آواره و تنهاست طنازی و پروانه صفت در دل باغی شمعم که زعشق تو دلم واله و شیداست
رحمةٌ للعالمینی علت خلقت تویی اول اول تویی آخر و غایت تویی ....
تا دل به برم هوای دلبر دارد ، افسانه‌ی عشقِ دلبر از بر دارد دل رفت ز بر ، چو رفت دلبر ، آری دل از دلبر چگونه دل بردارد ؟
شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟ مانده ام در طلبت غرق تمنا چه کنم؟ گفته بودی که رعایت کنم آن حد و حدود من پذیرفتم و حالا نشد اما ، چه کنم؟ تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟ دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟ همه را از دل من عشق تو بیرون کرده مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟ می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟ خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم!
🌺🌹🥀 «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: مَن یَعْفُ یَعْفُ اللهُ عَنهُ. هر کس عفو و گذشت داشته باشد خدا نیز از او گذشت خواهد نمود. (شهاب‌الاخبار، ص ١٤٣) 🌺🌹🥀
شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟ مانده ام در طلبت غرق تمنا چه کنم؟ گفته بودی که رعایت کنم آن حد و حدود من پذیرفتم و حالا نشد اما ، چه کنم؟ تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟ دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟ همه را از دل من عشق تو بیرون کرده مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟ می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟ خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم!
تب عشقت بدلم ریخت غزل بُرنا شد پر پروانه و این شمع چقدر زیبا شد خنده هایت افق صبح و خورشید طلوع لحظه هایم همه با بودن تو رویا شد قصد من شهد لبت چیدن و بر چیدن گل هر شب آن حس تو با جان وفا نجوا شد من که مست توام و راهی میخانه شدم وای مجنون غزل راهی این صحرا شد تو بگو عشق کجا شور و شرر تا بکجا؟ دل من روی دلت روی رخت رسوا شد... 💐 💐💐
باد شالیزار شالت را به رقص آورده است هیچ کس جز من مبادا دست در مویت کند خوش به حال بوته ی یاسی که در ایوان توست می تواند هر زمان دلتنگ شد بویت کند
✍✍✍ من هر نفسم بر نفسِ نازِ تـو بند است من مُشتريَم،قيمتِ لبخندِتو چند است بـر ماه رقيب آمـده او هم شده شاكى غُر ميزند وپشتِ سرِ هم گِله مند است چادر بـه سرت كن كـه دگر تاب ندارم گيسوۍسياهت بخدا عامه پسند است تـو هيـچ خبـر از دلِ عُشاق نـدارى ريـزد به سرِ شانه اگر موى، كمند است زخمى شـده ام از تبـرِ تيـزِ نگاهـت گاهى بخدا زخم به شيرينىِ قند است عمريست كـه با قافيـه ها دَمخورم اما دريافتـه ام قبـلِ تـو اشعار چرند است ⊰─┅┅═‎✾♤♡♤✾═‎┅┅─⊱
تاوان دل‌بستن همین دلتنگ بودن‌هاست تلخ است امّا عاشقان دلتنگ می‌میرند
قایق قسمٺ اگر دور کند از ٺو مـرا رود را سمٺ ٺو بر عکس شنا خواهم کرد(:
. حرفى نزدم از غم دورى تو اما اى كاش بدانى كه چه آورده به روزم