eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
در عشق توام نصیحت و پند چه سود زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود گویند مرا که بند بر پاش نهید دیوانه دل‌ست پای در بند چه سود ...؟!
آنچه در چشم تو دیدم، غزلی هست عجیب حرف های شکرینت ، عسلی هست عجیب مدتی هست میان دل من با غم تو بوسه و ناز و نیاز و بغلی هست عجیب
[🧡🍂] - بیا برویم در جنگل گم بشویم ؛ کلبه‌ای بسازیم، ڪنارِ شومینه کتاب بخوانیم ، برگ ‌هاے پاییـزی را براے خشک کردن جمع کنیم ، روی شعله کم جان گاز قهوه گرم کنیم ، به دورترین جای ممکن برویم و پاییـز را آنجا زندگی کنیم*•*🍁
چشمَت به ‌چشمِ ما و دلَت پیش دیگری‌ ست جای گِلایه نیست که این رَسمِ دلبری‌ ست
به اشتیاقِ تو، جَمعیَتی است در دِل من بگیر تَنگ در آغوش و قَتلِ عامَم کُن شهید نیستم اما، تو کوچۀ خود را به پاس این همه سرگَشتگی به نامَم کُن
🍁 هرروز براي خودت،براي دلت كاری بكن! اين حوالی بايد به دنبال حال خوش دويد؛ حال بد هركجا كه باشی، كمين ميكند...
🧡 تشخیص پزشک است کنارم باشی عطر تو برای ریه هایم خوب است😌
ای عشق! سر بِزَن به دلِ سَنگِ من که گاه رویَد ز سنگ‌فرشِ خیابان جوانه‌ای
نفسـم، هم‌نفسـم کاش کنارم بودی چشم در چشم من و و یارم بودی یک نفس فاصله داریم و نفس بی تو گرفت بی تو پاییز شدم، چون تو بهارم بودی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 🦋🌺🦋
از عشق تنها در مسیر من خطر مانده آهم اثر دارد دعایم بی اثر مانده اشکم که خشکید از فراغش شعر جاری شد آتشفشانی از غزل روی جگر مانده مثل بتی هستم که از طغیان ابراهیم آوار تهمت روی دوشش با تبر مانده مانند مریم در هجوم طعنه وتهمت از قوم خود در روز میلاد پسر مانده مانند طفل بی کس و کاری که بعد از سیل مبهوت و مات و زخمی و آسیمه سر مانده بیهوده دارید انتظار ازمن نمیفهمید ای دوستان درمانده ام درمانده درمانده دست از سرم بردار ای دنیای غارتگر چیزی ندارم جانی اما مختصر مانده
چقدر امشب بر آن هستم که از آغاز بنویسم از آن اول – تلاقی مان – دوباره باز بنویسم از آن وقتی که پیش از من خدا را مست می کردی تبارک گوی چشمت را چه بی آغاز بنویسم طلوع خلسه ی شوقی میان رعشه ی گفتن تو را چون ذکر می خوانم ، شبیه راز بنویسم جهان را سایه ای باشم که چشم از تو بپوشاند به جای واژه ی زیبا، تو را اعجاز بنویسم تنت شرجی، رطب ؛ آغوش گرمت ساحل کارون چقدر امشب سزاواری، تو را ” اهواز ” بنویسم نمی خواهم کسی باشم، دو تا  “تو” جای “ما” بنویس قلم را باز بردار و در این ایجاز بنویسم کمی آغوش مهمان کن به جای مقطع شعرت خرابم کن؛ خرابم کن، دوباره باز بنویسم
من از نگاهِ حسودان شهر می‌ترسم بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..! 🌺✌️😊
من آسمانِ پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم ..
سِر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا،این دل بیمارکجا؟ سلام شب همگی بخیروخوشی🌹🌹
بـر "بلنـدای" شـب.... ازدحـام ،، را به رخم می کشد... قبـول کـن که "بی انـدازه" ..!!!
تیشه یِ فرهاد و کوه بیستون افسانه شد از طلا نایاب تر در شهر ما دُرّ وفاست
چون قدم رنجه كند دوست به پرسيـدن من ، خانه تاريک و دلم تنـگ كجا بنشينـد ؟!
هدیه دادم قلب خود‌ را تا مگر یارم شود درعوض باران به چشمم یادگاری داد و رفت😕😢😕😢
💕💕  بغل می‌گیرمت در خاطرم شب‌های دلتنگی که می‌سوزد تنم در بستر تنهای دلتنگی شب و رؤیا و شعر و شعله ی شمع و تب و سیگار تمام ماجرا ها را نوشتم پای دلتنگی کنار سفره ی صبحانه جایت بیشتر خالی ست هوایت می‌کند در استکانم چای دلتنگی چه آهنگی زدی روی نوار کاست قلبم؟ که نجوا می‌کند در گوش جان آوای دلتنگی میان قلب بابونه که لبخند تو می‌جوشد خروشان می‌شود باران چشمم جای دلتنگی غروب جمعه تفسیر تمام لحظه های ماست تداعی می‌شود در واژه ها معنای دلتنگی غم و درد دلم را پستچی هم عاقبت فهمید که آورده برایم نامه با امضای دلتنگی علی ابرکان
محمّد کآفرینش هست خاکَش هزاران آفرین بر جان پاکَش
❤️ 🔸چہ ڪنم حُب حُسین است حلاوت دارد 🔸دل تنگـــم بہ خـــُدا میـل زیــارت دارد اللهم رزقنا زیارت الحسین(ع)
او رفت و با خود بُرد خوابَش را دنیا پس از او قرص بیداری‌ست
🍁🍂🍁 گــفــتــم : دعــا چــیــســتــ؟ گــفــتــنــد : طــلــب نــیــاز از بــے نــیــاز گــفــتــم : الــتــمــاس دعــا چــیــســتــ؟ گــفــتــنــد : خــوبــان را در درگــاه خــدا واســطــه قــرار دادنــ پــس بــا افــتــخــار مــے گــویــم : اے خــوبــان خــدا التماس دعای فرج 🤲 🍁🍂🍁 🍂 نماز شب فراموش نشه🍂 🌾
درحرم واردشدوباگریه بر«در» بوسه زد تکیه بردیوارزد، برسنگ مرمر بوسه زد اینطرف مریم کنیزش بودوهاجر آنطرف دردپهلوداشت وباحال مضطر بوسه زد گفت ویلي «یا بنیَّ»گریه کردو باز هم برضریحت مادرانه، مهربانتر بوسه زد روضه خواندو زیرِقبّه ضجه میزدیادِ آن ساعتی که مضطرب زینب به حنجربوسه زد هر شب جمعه پریشانحال کنج قتلگاه درخیالش برتنِ عریانِ بی سر بوسه زد تیرها و نیزه ها و سنگها را زد کنار بر تمام زخمهای رویِ پیکر بوسه زد زائرانت درحرم برسینه و سر میزدند تاکه برهرگوشه ی شش گوشه مادر بوسه زد! : 💔 بایدبه فهم وصل رسیدووصال یافت ورنه شبانه‌روزڪنارم همه‌ش تویی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه