eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💲 💲 روى قلب عاشقم،پا ميگذارى مى روى آرزو را در تمنا،مى گذارى مى روى بى تفاوت از کنار گريه ها رد مى شوى رود رامديون دريا مى گذارى،می روى از همان اول برايت بودنم فرقى نداشت باورش سخت است،تنهاميگذارى مى روى با نگاهت طعنه برانديشه هايم مى زنى اين غزل راهم که،زيباميگذارى مى روى سهم من،شايدفقط يک آشنايى از تو بود زير لب ناگفته ها را ميگذارى مى روى
دل ببـر دیـوانه کن ، اما مسوزان سینه ای دل شکستن های ما پیگرد دارد خوب من مهربـانی کن کـه بعـد از رفتنت عنوان کنم لحظه های بی تو بودن درد دارد خوب من زنده ام قدرم ندانستی چه سودم بعد مرگ گفتـن ایـن واژه ی برگـرد دارد خوب من از صـدای پـای عابـرها شنیـدم نیمه شب کوچـه ها ماننـد ما شبگرد دارد خوب من صبر هم دلخسته از صبر تو شد سنگ صبور دور و بر بس مردم خونسرد دارد خوب من
هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود چشم هایم در هوایت باز گریان می شود حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف مثل داغی در میان سینه پنهان می شود گفته بودم دوستت دارم نکردی اعتنا فکر می کردی که احساسم گریزان می شود عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده دلخوشی هایی که رویاروی پایان می شود فکر می کردم که آسان است دل کندن ز تو دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود؟ مطمئن هستم گلم من دوستت دارم هنوز دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود قول دل کندن گرفتی باشد اما حس تو تا ابد در گوشه ای از قلب کتمان می شود
💲 💲 روى قلب عاشقم،پا ميگذارى مى روى آرزو را در تمنا،مى گذارى مى روى بى تفاوت از کنار گريه ها رد مى شوى رود رامديون دريا مى گذارى،می روى از همان اول برايت بودنم فرقى نداشت باورش سخت است،تنهاميگذارى مى روى با نگاهت طعنه برانديشه هايم مى زنى اين غزل راهم که،زيباميگذارى مى روى سهم من،شايدفقط يک آشنايى از تو بود زير لب ناگفته ها را ميگذارى مى روى
‌‌‌‌‌‌خیس بارانـم ببین چتـری نمی خواهد دلم با تـوام، با خاطرت، چیزی نمی خواهد دلم سقف دل محکم شده امن است جای یاد تو ساکتـم با حسرتت ، حرفی نمی خواهد دلم سر به سر هرلحظه هرجا، جای پای خاطرات باز هـم تنهـا شـدم چیـزی نمی خواهد دلم هر قدم بن بست گویا راه من را بسته است زنـده ام گـویـا ولی چیزی نمی خواهد دلم بغض دارم در گلو حسرت بـه دل ماندم ولی بـاز هـم با این همه چیزی نمی خواهد دلم مرهم زخمم تویی جانم به جانت بسته است غیـر تـو، جز مردن و رفتـن نمی خواهد دلم خسته ام هر استخوانم لای زخمی کهنه است خیس بـارانم بببین چیـزی نمی خواهد دلم ‌‌‌‌‌‌
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بنویسی که خدا پشت و پناهش باشد برود ، بغض کنی ، خرد شوی ، دم نزنی که دلت تشنهٔ یک لحظه نگاهش باشد منطقی نیست که بختِ منِ دلبستهٔ او به پریشانی موهای سیاهش باشد عاشقی جرم قشنگی‌ست که جز رسوایی دلِ پُر درد ، مجازات گناهش باشد 🌼
بودنت حس عجیبی ست که دیدن دارد ناز چشمــــــان قشنگ تو کشیدن دارد آتش از هرم تنت سخت به خود می پیچد "دل من شوق در آغــــوش پریدن دارد" لب تو کهنه شرابی ست و من می دانم بوسه از طعم دهــان تــو چشیدن دارد چشم تو ریخته بر هم منِ معمولی را یک نـگاه تــــو به من جامه دریـدن دارد سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری قلــب من ســــوی شما میل تپیدن دارد وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن بودنت حس عجیبی ست که دیدن دارد... 🧚‍♀⁦♥️⁩♥️⁩🧚‍♀ 🌹❤
مگو این چشم اشک‌آلود شورش را درآورده است که دلتنگی دمار از روزگار ما درآورده است...🥺
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بنویسی که خدا پشت و پناهش باشد برود ، بغض کنی ، خرد شوی ، دم نزنی که دلت تشنهٔ یک لحظه نگاهش باشد منطقی نیست که بختِ منِ دلبستهٔ او به پریشانی موهای سیاهش باشد عاشقی جرم قشنگی‌ست که جز رسوایی دلِ پُر درد ، مجازات گناهش باشد 🌼
من که با هر ساز تو رقصیدم از خوش باوری اینکه گفتی با منی اما نبودی ... زور داشت!!!😐✌️
هر دلی یک روز یک جایی هوایی میشود ناگهان درگیر حسّی ماورایی میشود بعد یک عمری اسارت در حصار سینه، دل طالب و خواهان پرواز و رهایی میشود زیر پای عشق وقتی، وارد دل میشود بینوا عقل است که آسان فدایی میشود پادشاهی که خبر دارد زِ طعم عاشقی رهسپار کوچه عشق و گدایی میشود بهترین و خوشترین اوقات عمر آدمی آن زمانی هست که روحش خدایی میشود گرچه میکوشی که دل نسپاری امّا عاقبت هر دلی یک روز یک جایی هوایی میشود
خدا نقاشی‌ات ڪرد و به دیوار تماشا زد خدا رنگ تو را روے تمام دیدنی‌ها زد شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهے نیست اگر مشڪے نشد دریا به بخت خویشتن پا زد خدا شیرینے نام تو را در آب‌ها حل ڪرد از آن پس هر ڪه عاشق گشت اول دل به دریا زد بزرگے، مهربانے، بی‌دریغے، آن قدر خوبی ڪه حتے می‌توان گاهے تو را جاے خدا جا زد! دوباره شب شد و در من خیال شاعرے گل ڪرد دوباره از غزل‌هایم تب عشق تو بالا زد غزل‌هاے مرا خواندند و صدها مرحبا گفتند ڪه زیر بیت ـ بیتش آفرینے از تو امضا زد