eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت است که یادش بدهی پَربِگُشاید آخر برود درپی با غیر پریدن
『♥️』 افتاده جهانی هـمـه مدهوشٖ تو لیکن ... افتاده تر از مـن نه و مدهوشتر از من...
⛦دست از همین اندک امیدم برنمیدارم فواره وار از خود به خود در حال تکرارم واژه به واژه گفتمت! باریدمت! یعنی: قدر تمام شعرهایم دوستت دارم از قله های شانه ات مهتاب می چینم در دشت های دامنت گل‌بوسه‌‌ می‌کارم پلکی بزن از شعر بعدی رونمایی کن بگذار از دیوان چشمت شعر بردارم هم‌پای شمعی که به جرم عاشقی می‌سوخت شب‌ را به سوگ بی تو بودن‌هام بیدارم چشمان من راز بزرگی می شود بگذار تا اشک هایم را به آغوش تو بسپارم می خواستم تا شعر آرامم کند اما هفت آسمان را زیر چتر شعر می بارم عمری‌است بعد از شرمِ ابراز غزل‌هایم در منجلاب اشتباه خود گرفتارم
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده‌ام در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده‌ام کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده‌ام مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده‌ام در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق فال آمد خسته ای از این که یارت مانده‌ام فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده‌ام خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده‌ام سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده‌ام
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم دگر‌‌ به سینه ی من باز بر نخواهد گشت اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم برای اینکه به خانه به عشق برگردم تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم پس از تو لانه ی‌ من هم به دست باد افتاد بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب کنار من بنشین تا انار دانه کنم شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
دستِ گرمی وسطِ سوز زمستان بودی زود دلبسته شدن عادتِ دی ماهی‌هاست! 🖇💌
حرفِ ناگفته زیادَست... ولی میگُذریم... آمد و بُرد و زَد و خورد... حلالش باشد! 🖇💌
ای که چشمِ مشکیِ تو چشمه‌ی شعرِ سپید گونه‌ات را وقفِ این مردِ غزل پرداز کن... 🖇💌
خسته ام از گفتن اشعار، در وصفت نگار میفروشم هر غزل را قیمت یکصد ریال
من که از چشمان تو افتاده‌ام دیگر چه سود کل واحدهای ترمم را بیفتم به درک...😐 🖇💌
بی‌رحم‌ترین حالت یک شهر همین است باران و خیابان و من و جای تو خالی... 🖇💌
کاش روزی برسد سهمِ دلِ من بشوی خسته‌ام بَس که دعا کردم و بی پاسخ ماند 🖇💌