شمردم یادگاری های یاران را و خندیدم
چقدر از سینهی خوش باورم خنجر درآوردم
#هادی_محمدحسنی
میوه پخته محال است نیفتد بر خاک
هرکه دل بسته به این دار فَنا نیم رس است !
#صائب_تبریزی
ز من از غمِ جدایی، اثری نمانده بیتو
به شب سیاهِ هجران سحری نمانده بیتو
چه دهم خبر ز عمری که پس از تو کندهام جان
به جز این خبر -خدا را- خبری نمانده بیتو
نه دگر شکیبِ ماندن، نه نشانِ راه پیدا
که به شامِ تیرهروزان، قمری نمانده بیتو
#سالک_یزدی
از همان روز که او رفت؛ زمستان آمد
بعدِ او بهمن و اسفند چه فرقی دارند..؟
#علی_دائمی
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست
کی بهمسجد سزد آن شمع که در خانه رواست
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست
اگر از ربختن خون منت خرسندی است
این نه خون است بیا دست در او زن که حناست
سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر
از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست
من گرفتار سیهچردهٔ شوخی شدهام
که به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست
یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد
گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست
روزی آیم به سرکوی تو و جان بدهم
تا بکوبند که این، کشتهٔ آن ماهلقاست
زود باشدکه سراغ من تهمتزده را
از همه شهر بگیری و ندانندکجاست
اگرت یار جفا کرد و ملامت «راهب»
غم مخور دادرس عاشق مظلوم خداست
#ملک_الشعرای_بهار
تلنگر
کسانی که به اجبار می کوشند
تا جذاب باشند
بیشتر ازهمیشه
نفرت انگیزبه نظر می رسند
جذابیت در ذات انسانهاست...
#خودت_باش
عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت در پایم ریخت
ابوسعید ابوالخیر
غزل اخلاقی بسیار زیبا
از براى کام دنيا خويش را غمگين مکن
پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالين مکن
نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست
ريشه محکم در زمين عاريت چندين مکن
چشم خواب آلود را در گوشه نسيان گذار
راه دورى پيش دارى بار خود سنگين مکن
اشک خونين در قفا دارد وداع رنگ و بو
خانه اى کز وى برون خواهى شدن رنگين مکن
مى چکد خون از سر شمشير حشر انتقام
پنجه از خون ضعيفان سرخ چون شاهين مکن
تيشه اى دارى چو آه آتشين در آستين
سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکين مکن
هر چه پيشت آورد قسمت، به آن خرسند باش
از براى زيستن اندازه اى تعيين مکن
خارخار حرص را در پرده دل ره مده
ناقه گردون نورد روح را گرگين مکن
زخم دندان ندامت در کمين فرصت است
کام خود از بوسه شکر لبان شيرين مکن
غنچه مستور مى خواهد بهشت روى يار
چشم خود را باز بر رخسار حورالعين مکن
نقد از مرگ ارادى ساز حشر نسيه را
منزل خود را دراز از چشم کوته بين مکن
شکر اين تلخرويان نى به ناخن مى کند
وقت حاجت جز به خون خود دهن شيرين مکن
نان جو خور، در بهشت سير چشمى سير کن
دل چو گندم چاک بهر خوشه پروين مکن
شهپر طاوس را آخر مگس ران مى کنند
فخر بر عريان تنان از جامه رنگين مکن
در نمى گيرد به ارباب خرد افسون عشق
گر نه اى بيکار، خون مرده را تلقين مکن
آب صاف و تيره صائب دشمن آيينه است
سينه خود را غبارآلود مهر و کين مکن
#صائب_تبریزی
می کُشد ما را زمستان ،خشکسالی بیشتر
گنج قارون زیر پا و دست خالی بیشتر
دلقکان شهر آشوبیم و هرشب سهم ماست
درد و بارانِ غم و آشفته حالی بیشتر
هرچه کوتاه آمدیم و سر به زیر انداختیم
داد دنیا نسل ما را گوشمالی بیشتر
حتمی و راه گریزی نیست از چنگال مرگ
هرکجا می پلکد اما این حوالی بیشتر
رنجها دیدیم ،پا خوردیم،اما لازم است
زیر پا افتادن گلهای قالی بیشتر
روز های خوب در پیش اند...با این وعده ها
دلخوش و غرقیم در فرض محالی بیشتر
سرد و بی روحیم و در ما خون نمی آید به جوش
انتظاری نیست از ظرف سفالی بیشتر
خش خش برگ زمین افتاده حتی داشته
حین هر پاییز از ما قیل و قالی بیشتر
فرق دنیا با جهنم چیست وقتی عشق نیست!؟
قلب دربندم نمی پرسد سوالی بیشتر
#محمدجواد_منوچهری
@gida13
🥀
🥀یکــدم به التمــاس نگاهــم نگــــاه کـن
بیـــراهه میــروم تو مرا سر به راه کن
🥀بد جور خسته ام ز گناه و سیاهی ام
رحمی بر این گــدای بد و روسیاه کن
🥀آلودگـــیِ من سبــب غیبــت شمـاست
پاکـــم کن و وجــود مرا بی گنـــاه کن
🥀در چاه ویلِ غفلت خود غرق گشتـه ام
احوال من بپرس و کمی سر به چاه کن
🥀تکیه گهـی به غیر شما نیست، پس بیا
آغوش خــود برای گدا تکیــه گــاه کن
🥀آقا عجیب بی کس و تنهــا شــدم بیا
خود را پنــاه قلبِ منِ بی پنــــاه کـن
#شرمندم_که_مدام_شرمندم 😔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ😔