...
من همان
آدم پر منطق بی احساسم ،
پس چرا آمدنت
حال مرا ریخت بهم ؟؟
#امید_صباغنو
عاشقی کی واحد اندازهگیری داشته است؟
عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن
#اصغر_عظیمیمهر
چشم
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
صائب_تبریزی
بیهوا آغاز شد فصل خزانِ خانه اش
بسته شد دستان حیدر در میانِ خانه اش
در ازای نانِ نذری ها که زهرا(س) پخته بود
با هجوم انداختند آتش به جانِ خانه اش
فکر و ذکرش روز و شب «الجّار ثمّ الدّار» بود
سنگ بود اما دلِ همسایگانِ خانه اش
کوچه ای باریک، دیواری که دودآلود بود
یک درِ آتش گرفته شد نشانِ خانه اش
در سکوتِ نیمه شب، آهسته، دلتنگ پدر
رفت مظلومانه یار مهربانِ خانه اش
عاقبت از آنچه می ترسید آمد بر سرش
راهیِ تابوت شد یارِ جوانِ خانه اش
خانهٔ بی فاطمه(س) شد بیت الأحزانِ علی(ع)
تیره شد با کوهی از غم، آسمانِ خانه اش
بغض کرد و بچه هایش را در آغوشش گرفت
اشک آمد بیهوا شد میهمانِ خانه اش
گریه میکردند با هم! بیشتر اما حسن(ع)...
چادری پا خورده میشد روضه خوانِ خانه اش
گرچه می بوسیدشان اما غم بی مادری
بود معلوم از نگاهِ کودکانِ خانه اش
تشنه لب بیدار میشد نیمه شب تا که حسین(ع)
آه برمیخواست فوراً از نهانِ خانه اش
باز زینب(س) تکیه بر دیوار خوابش برده بود
می شکست اینگونه هر آن استخوانِ خانه اش!
#مرضیه_عاطفی
ما به جرم ساده لوحی این چنین تنها شدیم
مردمان این زمانه با دو رنگی خوش ترند
#مسیح_مسیحا
از همان روز که او رفت؛ زمستان آمد
بعدِ او بهمن و اسفند چه فرقی دارند...؟
#علی_دائمی
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ی ما
ُ#فاضل_نظری
گویند که در سینه غم عشق نهان کن...
در پنبه چه سان آتش سوزنده بپوشم؟!
#فروغی_بسطامی
#مولایمن
🥀زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن
تو خوب بودی و من بدم ،حلالم کن...
🥀چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن...
#اللهمعجللولیکالفرج
گفتند این قبیــلہ گره باز مۍڪنند
چہ باز ڪردنۍ ڪہ گرفتارتر شدیمـ؟
#علۍاڪبرلطیفیان