eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گُفتَم که هَمیـن عِشـق نِجاتَم دهَد امّا حالا چه کَسی می‌دهَد از عِشق نِجاتَم
صیاد مَکِش زحمتِ بیهوده پیِ دام ما بسته ی عشقیم نیازی به قفس نیست...
هرڪَز نفسی ڪَرم تر از عشق ندیدم این عشق همان مرهم درد است ڪہ دیدم
شست باران همه کوچه خیابان هــارا.... پس چــرا مانده غمت بـر دل بارانی مـــن؟؟؟
سیبِ سرخِ گونه یِ محبوبِ گندم گون من تا فریبم داد... فهمیدم که من هم آدمم!
"میروی باغیر و من با گریه میگویم ، به خیر خاطرت آسوده باشد ، اهل نفرین نیستم" گر زبانم لال نفرین ات کند دلداده ای... من یکی هرگز نگویم ، فکر آمین نیستم از فراقت می روم تا چین و ماچین دورتر... گرچه ایرانی ام و من زاده چین نیستم تو نمودی انتخابت را ، نیایم در پی ات... در پی ناموس مردم؟! نه بی دین نیستم! "عاصی" 🌹😔💔
ای عمر! چیستی که به هر حال عاقبت جز حسرت گذشته در آینده ی تو نیست
"ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم" آبرو دادیم ، جوانی ، با غم دل ساختیم تا به دست آریم آن افسون چشمان تو را... بر هرآنچه خواست دل غیر از رخ تو ، تاختیم! "عاصی" 🌹💔
عاشقی کی واحد اندازه‌گیری داشته است؟ عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن
🍃شعر برگزیده نفر اول: خانم ناهید خلفیان🍃 خواب بودیم،کسی در پی ویرانی بود قرن آبستن نوزاد پریشانی بود داشت شیطان صفتی فکر پلیدی در سر نقشه ی کشتن سردار رشیدی در سر به خیالش تن آلاله ی ما سوختنی است عشق او قابل کشتار و لبش دوختنی است غافل از اینکه "شب تار سحر می گردد" آسمان دلمان آینه تر می گردد دست ساعت به شب معرکه فرمان می داد داشت پروانه از آماج شعف جان می داد نیمه شب وعدهء آن مرگ غریبانه رسید وقت پاکیزه پذیرفتن پروانه رسید ساعت تلخ غمی مُهلک و جان فرسا بود بر لب ثانیه ها ناله و واویلا بود هیجان داشت دلش شعر رهایی می خواند دم افطار شهادت، چه دعایی می خواند عشق حادث شد و بارید عجب حادثه ای خبر حادثه پیچید عجب حادثه ای سالها روزه ی اخلاص به پایان آمد تا رسد عید شهادت، به لبش جان آمد بوی سیب و حرم و پرچم سقا پیچید نسخه ی عاشقی کل جهان را پیچید انقلابی به بزرگی جهان برپا کرد عشق را با قلم دست خودش معنا کرد بغض هستی ترکید و همه جا باران شد رگ افلاک پر از خون دل ایران شد ارباً اربا بدنِ ماه، عجب تلمیحی کربلا، دستِ قَلَم ،آه عجب تلمیحی خون هر کس که شرف داشت به جوش آمده بود عالم از دیدن دستش به خروش آمده بود یاد حیرانی آن شب چقَدَر جانکاه است این غم انگیزترین خاطره ی دی ماه است آی احزاب شیاطین به خدا ترسیدید زنده تر از همه کس شد خودتان هم دیدید ذره ای ترس در این ملک سلیمانی نیست کشتن لاله ی ما ضربه ی پایانی نیست روح او آینه در آینه تکثیر شده نام او بیشتر از پیش جهانگیر شده خون او موجب بیداری اسلامی شد سیل تشییع علمدار چه پیغامی شد که علی کشوری از مالک اشتر دارد باز هم این پسر فاطمه یاور دارد رفت سردار ولی مرشد او رهبر ماست دست سید علی خامنه ای بر سر ماست می رسد صاحبمان غربت او می شکند قُرقِ طایفه ی حرمله خو می شکند شوربختان شب آرامشتان رفتنی است سهم این خانه به امیدخدا روشنی است
🍃شعر برگزیده،نفر دوم: آقای مرتضی درزی🍃 حاج قاسم تو بگو راز دو چشمانت را رمزآن نرگس مخمور پریشانت را راز اعجاز نگاهت که مسیحایی بود رمز لبخند شقایق به گریبانت را راز دلدادگی و عشق به فرمان «ولی» رمز افتادگی و قوت ایمانت را عشق زیبا تر از آن است که من وصف کنم چشم بیمار تورا...،چهره ی گریانت را... دل شبها خبر از راز و نیازت دارد که شنیدست زتو خواندن قرآنت را تو در این معرکه ی عشق چه دیدی سردار شرح کن گوشه ای از سختی میدانت را «عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد» عشق یعنی که ببازی همه سامانت را... دشمنت از حسد و کینه و بغض بی حد خواست خاموش کند نور فروزانت را نسل داعش همه موراند و یقین می‌بینند عزت بی مثل ملک سلیمانت را «اربا اربا شده چون برگ خزان می‌ریزی» کاش آتش بزنی فصل زمستانت را «کاش میشد که تو با معجزه ای برخیزی» کاش میشد که نبینم تن بی جانت را «کاش میشد نفسی تازه کنی برگردی» تا ببینم دل سیری لب خندانت را کمی از وصل بگو...،بزم حسین و عباس... چقدر بوسه زدی صورت جانانت را؟ ای حسینم به فدایت سر صدها قاسم بپذیر این یل گردیده به قربانت را
🍃شعر برگزیده، نفرسوم: خانم مهرآفرین🍃 در چشمِ با حیای تو دیدم حیات را تحقیر کرده ای تو به جرأت ممات را از سرگذشتی و شده ای سرگذشتِ عشق تقدیم کرده ای تو به دنیا ثبات را آن دیوِ هفت سر که شکستی تو شیشه اش گلگون نموده بود ز گل ها فرات را تنها نه من، نه ما، نه همه مردم جهان مجذوب کرده ای تو همه کائنات را ای اشقی الاشقیا که زدی خنجر از قفا آماده کرده اند یلان نازعات را تیر جفا زدی تو به جانِ جهانِ ما هنگام انتقام ببین کیش و مات را ✨مهرآفرین ✨