eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتری بین صد گونه‌ی گل از همه طنازتری به خدایی که مرا ساده گرفتار توکرد از غـم و سیل بلا خـانه بـراندازتـری آخر ازعشق تو گاهی به خیالم نرسد که بجویم نفسی همدل و همرازتری در پس پنجره‌ی منزل حافظ مَنشین که کنـد وصف تـو را رنـدِ غـزلبازتری نکند عکس تو را باز بــه تصویر کشد شاعــرِ نـو قلــم ِ قــافیه پـردازتری به شراب و شرر ساغــر پر باده قسم تا ابــد لب ننهـم‌ بـر لب دمسازتری شاعرچشم توهستم عسلِ شعر وغزل اینقَدرعشوه نکن کز همه‌کس نازتری ✍ 🌾🌸🌾
‌┄✦🍀✦༻‌﷽‌༺✦🍀✦┄ میرزا‌ اسماعیل‌ : چشمت‌ که اسیر دنیا‌ باشد، اگر‌ ا‌ز دنیا‌ دست‌ بردارد آقا را‌ می بیند! خلاصه نگو‌ آقا غایب است، تو‌ نمی بینی! ‎‎ 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🔸زمینه سازی ظهور=قدمی برداریم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ خدا کند که اگر مردی از نفس افتاد به داد بی کسی اش ، لااقل زنش برسد... ━━━━💠🌸💠━━━━
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست جز حديث عشق گفتن دل نخواست حشمت اين عشق از فرزانگی ست عشقِ بی فرزانگی ديوانگی ست
آمدی... پنجره ای رو به جهانم دادی ماه را در شب این خانه نشانم دادی چشم‌هایم را از پشت گرفتی ناگاه نَفَسم را بند آوردی و جانم دادی جان به لب آمد و اسم تو نیامد به زبان تا به شیرینیِ یک بوسه دهانم دادی از گُلِ پیرهنت، چوب لباسی گُل داد در رگِ خانه دویدی... هیجانم دادی در خودم ریخته بودم غمِ دریاها را چشمه‌ام کردی و از خود جریانم دادی سر به زانوی تو خالی شدم از آن همه بغض مثل یک خوشه‌ی انگور، تکانم دادی شوقِ این جانِ به تنگ آمده، آغوشِ تو بود آن چه می‌خواستم از عشق، همانم دادی تو در این خانه‌ی بی پنجره، "صبح" آوردی روشنم کردی و از مرگ، امانم دادی...!
شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملهء چنگیز خان آمد… نمی دانم _ چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه … دیوانم
هر ڪسے آمد به سویم چند روزے ماند و رفت گفت این بیمارِ عشق است لاعلاج است بگذریم ! 💔
شب فراق و غریبی و عشق و تنهایی چه شد که بر ‌منِ بیچاره هر چهار افتاد؟!
به به 👌❤️🌱 سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی زچیست ؟ نامه ام می بُرد و بر حال دلم خون می گریست
به شوق یافتنت ای کلیدِ دربدری کدام کوچه‌ی بن بست را نپیمودم؟
از سرشب تا زمانیکه تو برخیزی ز خواب آن دوپلکت را که بستی ذوق شعرم کور شد