گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتری
بین صد گونهی گل از همه طنازتری
به خدایی که مرا ساده گرفتار توکرد
از غـم و سیل بلا خـانه بـراندازتـری
آخر ازعشق تو گاهی به خیالم نرسد
که بجویم نفسی همدل و همرازتری
در پس پنجرهی منزل حافظ مَنشین
که کنـد وصف تـو را رنـدِ غـزلبازتری
نکند عکس تو را باز بــه تصویر کشد
شاعــرِ نـو قلــم ِ قــافیه پـردازتری
به شراب و شرر ساغــر پر باده قسم
تا ابــد لب ننهـم بـر لب دمسازتری
شاعرچشم توهستم عسلِ شعر وغزل
اینقَدرعشوه نکن کز همهکس نازتری
✍ #علی_قیصری
🌾🌸🌾
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
میرزا اسماعیل #دولابی :
چشمت که اسیر دنیا باشد،
اگر از دنیا دست بردارد
آقا را می بیند!
خلاصه نگو آقا غایب است،
تو نمی بینی!
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
🔸زمینه سازی ظهور=قدمی برداریم
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
خدا کند که اگر مردی از نفس افتاد
به داد بی کسی اش ، لااقل زنش برسد...
━━━━💠🌸💠━━━━
#شایان_مصلح
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حديث عشق گفتن دل نخواست
حشمت اين عشق از فرزانگی ست
عشقِ بی فرزانگی ديوانگی ست
#هوشنگابتهاج
آمدی... پنجره ای رو به جهانم دادی
ماه را در شب این خانه نشانم دادی
چشمهایم را از پشت گرفتی ناگاه
نَفَسم را بند آوردی و جانم دادی
جان به لب آمد و اسم تو نیامد به زبان
تا به شیرینیِ یک بوسه دهانم دادی
از گُلِ پیرهنت، چوب لباسی گُل داد
در رگِ خانه دویدی... هیجانم دادی
در خودم ریخته بودم غمِ دریاها را
چشمهام کردی و از خود جریانم دادی
سر به زانوی تو خالی شدم از آن همه بغض
مثل یک خوشهی انگور، تکانم دادی
شوقِ این جانِ به تنگ آمده، آغوشِ تو بود
آن چه میخواستم از عشق، همانم دادی
تو در این خانهی بی پنجره، "صبح" آوردی
روشنم کردی و از مرگ، امانم دادی...!
#اصغر_معاذی
شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حملهء چنگیز خان آمد… نمی دانم _
چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم
درآتش خانه ام می سوخت گفتم
آه … دیوانم
#سید_حمیدرضا_برقعی
هر ڪسے آمد به سویم
چند روزے ماند و رفت
گفت این بیمارِ عشق است
لاعلاج است بگذریم !
#راحم_تبریزی
💔
شب فراق و غریبی و عشق و تنهایی
چه شد که بر منِ بیچاره هر چهار افتاد؟!
#بخارایی
به به 👌❤️🌱
سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی زچیست ؟
نامه ام می بُرد و بر حال دلم خون می گریست
#صائب_تبریزی