eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ندارد قابلِ دلدارِ خوش پیمان من سر فدای آن کسی که با خودش دارد وفا
دلبری کرد و دلم رفت و شبی زد به سرم عاشقی کردم و والله در آمد پدرم دل به او دادم و او رفت و دلم مانده و من و از آن روز به سر حد جنون در به درم دلبری کرد چو آهو تو فقط چشم ببند من نبستم که چنین سوخت تمام جگرم
احسنت👌👌 عاشقم، دیوانه‌ام، مجنون و مست در مسیر زندگی آمد به دست من خودم عاشق ترینم در مجاز هر که را دیدم میان دل نشست یک طرف از صورتم را دیده‌ای سمت دیگر هم چونان این نیمه است
خدا کند که نباشد کسی بدون رفیق که سنگ را کند آب این فشارِ تنهایی
یا صاحب الزمان😔 مولا ببین از درد دوریت بی قرارم با یاد تو می سوزم و این حال زارم گر تو رخ خود را ز من مخفی نمایی وقت ظهور آقا بیایی بر مزارم
به‌به! ماه از طلعت مولود ماه رجب مانده حیران زنورش درعجب جانم مولای من آقای من علـــی🌸🌸 😍
مولا ببین ماه رجب از ره رسیده شرمنده ام اشک از دو چشمانم چکیده مولا اگر چه بنده خوبی نبودم مرغ دلم سوی حریمت پر کشیده در وادی رحمت و غفران الهی مایوس بود و آیه عَفوَت شنیده فرمودی که مایوس نباش از درگَه من قلبم ز شوق عفو خود سویَت دویده دیدم همه درهای رحمت را گشودی اشکم روان مانند باران از دو دیده مولا امید عفو تو دارم چنان چه این مرغ دل تا کربلای او پریده گردم شبی در کوچه هایش یاد عباس(ع) گریه کنم چون ابر بر دست بریده😭 سجده کنم بهر تشکر در حریمش الحمد خدایی که حرم را آفریده
🥀 السلام علیک یا علی بن محمد الهادی علیهما السلام🥀 از داغ تو گریان شوم ای هادی(ع) آل عبا امشب بخوانم روضه ای بر هادی(ع) و آل کسا
گر نشد او محرمم، مرهم درد و غمم من نشدم بی‌نصیب، شاعر مستان شدم 😊
["عهد کردم با دلم ، عشقت زِ سر بیرون کنم" چاره ای بر این دل وامانده ی محزون کنم خواستم تا در کنارت درخوشی و ناخوشی سینه ء خود را ز مهر و عشق تو گلگون کنم سوختم زین عشق بی فرجام سرتا پا فریب حال باید خاطراتت را به دل مکنون کنم بی وفا رفتی و من تنها تر از لیلا شدم حال باید مرهمی بر این دل مجنون کنم.] یک نظر بر من نکردی این من دیوانه ات می روم‌ با عقده هایم قلب خود را خون کنم مانده ام‌ گر تو نباشی من به که گویم نگار... در غریبی با غم عشق تو زیبا چون کنم 🌹🌹🌹
🏴🏴 در میان شعله های کین و دود جز عقیله حجتی دیگر نبود خطبه های او میان معرکه عقل هر انسان عاقل می ربود وارث حیدر شد و شیر عرب کوه هم بانوی ما را می ستود برگ برگ عشق را در قتلگاه جمع کرد و قطعه ای دیگر سرود غصه ها را جز به زیبایی ندید ملجأ اهل حرم بود و عمود سر فرود آورده پیشش صبر هم زنده کرد اسلام را مانند رود حافظ قرآن روی نی شد و خون دل می‌خورد در شهر حسود اسوه ی علم و شجاعت زینب است بر گل باغ علی صدها درود ... @khalvatevesal
غزلی را که سرودم چه رَسا می‌خواند "دوستش دارم و از بخت بد او می‌داند" نه فقط عشق، که عاشق کُشِ قهّار شدم بیخ گوشم، غزلی همچو فَلَک می‌خواند عجبا ! اوچه قضایی شده در طالع من با همین بغض گلو، عاشق من می‌ماند