eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب ما با خواب چشم یار از یک پرده است هیچ کس بیرون نمی آرد سر از تعبیر ما
دلبسته به سکه‌های قلک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای‌کاش تمام عمر کودک بودیم
غم‌های ما تلخ است امّا ساده می‌خندیم دیوانه‌ها‌‌ وقتی که می‌خندند شیرین‌اند
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
ما ڪه باشیم، ڪه ما را دهد آغوش تو دست؟ با خیال تو مگر دست در آغوش ڪنیم ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در دلم احساس باران‌خورده دارم، می‌خری؟ یک گلستان من گل پژمرده دارم، می‌خری؟ در فراقش سوخت احساس نجیبم ای رفیق توی سینه یک دل افسرده دارم، می‌خری؟ آری هر روز و شبم درگیر جنگ و ماتم است صد شهید نوجوان بر گرده دارم، می‌خری؟ نه نگفتم عاشقم، ای دوست من وابسته‌ام من هزاران شعر پیکان‌خورده دارم، می‌خری؟ کودکی از سر گذشته، بی‌خیال خاطرات یک قلم، یک دفتر دل‌مرده دارم، می‌خری؟ گفتم از یاران هزاران زخم دارم یادگار یک زمستان بغض سرماخورده دارم، می‌خری؟ عمر کوتاه است آری در حد و اندازه نیست من هزاران حسرت نشمرده دارم، می‌خری؟
° سوزاندےام ڪه دلم خام‌تر شود وحشی شـدے غــزلم رام‌تر شود آهـو براے چه باید زمـان صیـد ڪارےڪندڪه خوش‌اندام‌تر شود جز اینڪه ازسر جانش ڪَذشته تا صــیاد نابغـه ناڪام‌تر شود آدم براے نشستن به خاڪ تو بایـد نتـرسد و بدنام‌تر شود چیزے نڪَفتۍو ڪَفتی نڪَویم‌و رفتی ڪه قصه پر ابهام‌تر شود آنقدر ڪَریه نڪردے میان بغض تا چشم اشڪ سرانجام‌‌تر شود امشب ڪنارغزل‌هاےمن بخواب شــاید جهــان تــو آرام‌تر شود
بازآی دلبرا ، که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده، در انتظار توست در دست این خمار غمم، هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار توست ساقی به دست باش که این مست مِی پرست چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست ای سایه صبر کن که براید به کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست سلام.شبتون خوش🌹🌹
حیفِ سربازِ که در بستر بمیرد 🌷
آنچه شُد عائِد مَن دَر هَمهٔ گَردِش عُمر دَر پِیِ یـار فَقَط قِـرقِـره‌ای سَرنَـخ بود
👤 هيچكس كاش نباشد نگهش بر راهى
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می بینم مرا می ساختند ای کاش از آب و گلی دیگر طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر ‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌فاضل_نظری#