eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیین برادری و شرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری آنست که گر خلاف شایسته روم از غایت دوستیم دشمن داری سعدی“
آهو ندیده‌ای که بدانی فرار چیست صحرا نبوده‌ای که بفهمی شکار چیست باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد دریا نرفته‌ای بچشی آبشار چیست پیش من از مزاحمت بادها نگو طوفان نخورده‌ای که بفهمی قرار چیست هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد یک بار هم سوال نکردی بهار چیست در خلوتت به عاقبتم فکر کرده‌ای؟ خُب...کیفر صنوبرِ بی‌برگ و بار چیست؟ روزی قرار شد برسیم آخرش به هم حالا بگو پس از نرسیدن قرار چیست؟
‌تو که ازجنس نماندن بودی پس چرا سنگ زدی برکه ی ارام مرا🌱
وقتی به زندانِ کسی خو کرده باشی بال و پَرَت ، روز رهایی درد دارد...
خون است و خاکشیر که با مشت آشناست این کاسه‌ی انار عزیزان دهان ماست تیغی که دشمنان صله دادند، زخم زد دردی که دوستان هبه کردند، ادعاست آشفته مثل گیسوی بیدیم و مانده‌ایم... آن شانه‌ای که خواب بر آن می‌شود کجاست؟ خط بد مرا به غزل‌های من ببخش زنجیر زر شکسته...طلا بودنش طلاست
روسری را تر بکن تا نم شود موهای تو دوست دارم عطر موهایت فضا را پر کند
پُرم از تو با زبان شعر كه نه! بی هيچ تشبيه و استعاره ای ساده و روان می نويسم؛ "ديوانه جان ديوانه ام من دوستت دارم"
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟ من غریبانه ترین حالت دردم به خدا...
🌱 چای داغی که دلم بود به دستت دادم آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم...
با بـوسـه‌ی آتشین خـود، رامم کرد رقصید، نواخت، خواند، آرامم کرد با جـرعـه‌ی نابی از غـزل‌های لبش سـرمـست ربـاعـیات خـیـامـم کرد
🌿 کاش با آمدنش، روشنی دیده شود تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟
احوال تو با غیر رسیده است به گوشم در "با خبری" غصه کم از "بی خبری" نیست