eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعر خوانی روحانی و شاعر دلسوخته تازه‌درگذشته، مرحوم مصطفی نصیری، محرم سال۹۶ شبکه قم و ابر آمده از نهر آب بردارد برای خواهش طفلان جواب بردارد به نخل‌ها برسانید کوچه باز کنند که ساقی آمده از خُم شراب بردارد از استواری گامش شناختند او را نیاز نیست که دیگر نقاب بردارد خدا که نیست ولی هر چه از خدا دیدم همیشه ساقی کرببلا به بر دارد غزل رسید به روضه و کاش شاعر هم غمی ز شانه‌ی حال خراب بردارد رسید تیر به مشک و درید و باعث شد عمو بماند و دست از شتاب بردارد بدون دست ز شرمندگی ز حُرم تراب چگونه سر پسر بوتراب بردارد به نام دین به حرم خورد باز چوب حراج گناه‌زاده رسیده ثواب بردارد ز قافله و اسارت نمیزنم حرفی مباد چشم خدا التهاب بردارد نبود و نیست در این ماجرا کسی حتی ز سایه‌ی سر زینب حجاب بردارد از آن دمی بنویسم ک تیر سرخ آمد که تا سپیده‌ی هنجر شتاب بردارد به حرمله برسانید منصرف بشود و دست از سر طفل رباب بردارد علیّ اکبر لیلا عبا به دوش آمد که آیه آیه پدر از کتاب بردارد گلی ز سوز عطش گریه می‌کند آنقدر که دشت کرببلا را گلاب بردارد ✍ مرحوم حجت الاسلام ⬛️ شیخ مصطفی نصیری که دیروز با همسرشان (که باردار هم بودند) برای تبلیغ به رفسنجان در حال حرکت بودند، در مسیر گرفتار سیل شده و در شب اول محرم، هر سه به آغوش ارباب پرکشیدند. 🔰شادی روح این شاعر دلسوخته اهل بیت علیهم السلام صلواتی هدیه بفرمایید🌱🌹
به طفلی قامتش تا شد رقیه رخش مانند زهرا شد رقیه خرابه شعبه ای از کربلا شد فدای راه بابا شد رقیه مهدی شریفی
ماه محرم آمد،ماه عزای اکبر گاهی به جانم آتش،گاهی به سینه و سر در کربلا دلیران،هرکس به نوبت آمد دشمن صدای بلوا،لشکر ندای حیدر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی برخیز ای برادر// در لشکر یزیدش،دیگر ندارد امت هیچ اعتقاد دوزخ،هیچ اعتقاد دیگر از تیغ بگذراندند آنان تمام یاران جانی نمانده بر تن،سر ها جدا ز پیکر در آنطرف که زینب شاهد بر این وقایع است بدتر ز این وقایع،تنهاست او در آخر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهرع امّید خیمه هایی برخیز ای برادر// بوسید چون محمد(ص) حلق و گلوی گل را تاب بریدنش را حتی نداشت خنجر دیگر کجا توان دید از لاله های سرخی از ساقه چون جدا و در برگ نیز پر پر تاریخ هم ندارد حتی دگر نخواهد بیند ز این حوادث مانند یا که بدتر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر// هرکس که عقده ای بود آمد که انتقامش گیرد ز بچه های معصومِ آن پیمبر بودش علی چو نامش،هرکس سرش بریدند حتی علیِ اصغر،حتی علیِ اکبر گویا علی نمایان میشد برابرِشان اینگونه بود دشمن،آن لشکر ستمگر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر// وای از نگاه شمر و وای از هجومِ این قوم بر پاره های پیکر،هفتاد و دو دلاور حالا رقیه باید ترسان ز خولی باشد اِصرار در خرابات اِصرار هم مکرر این گریه پایه های کاخ جفا تکان داد این قصه هم سر آمد،پایان قصه هم سر //برخیز ای برادر،در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر//
بین گودال فقط یک تنِ تنها مانده در مقابل سرِ سر داعی و دعوا مانده شمر گفتا بروید از چپ و بالا تا او در حصاری شده،جمعی به تمنا مانده راه ها بسته و آقا شده اینجا درگیر ذهن و فکرش عملاً خیمه و آنجا مانده یک گروهی رژه با اسب و جسارت کردند تا توانش ببرند و زهِ اعدا مانده با صدایی چَم و ضعف از تُنِ پایینش او گفت لشکر نرو چون یک نفر اینجا مانده قصد جانش همگی کرده و حالا لشکر در پی خاطره سازی شب یلدا مانده سنگ ها تیر و کمان،سنگ و تبر باراندند راز این حملهٔ سنگین به معما مانده تیغ و شمشیر زند بر سرِ کتفش دشمن خُرد شد تا که فقط بر سرِ یک پا مانده یک نفر تیر زند فاصله هم نزدیک است تیر بر سقف دهان خورد و دهان وا مانده یک نفر نیزه زد و کرد فرو در پهلو بعد چرخانده و این نیزه همانجا مانده یک نفر سیر نشد رفت و فقط یک نیزه در گلو کرد و سپر یک شُشِ پیدا مانده یک نفر از همه بدتر به بَرش آمد تا یک لگد بر بدنش زد،بدنِ تا مانده دفعتأ این بدنش گشت به پشت آماده آسمان روی زمین چون پَرِ شِش لا مانده چشم آقا بخدا شافع دشمن میشد حیف چشمش به زمین شد که به معنا مانده کاش این غائله زودی برسد تا پایان خیمه ها را نزند آتش و گرما مانده درد دارد که بگویم غم عظمی را من. زینبش اول و آخر به تماشا مانده نکند در طمع حلقه و خلخال شود یا مردد نشود باز که اجزا مانده آتشم زد دل خواهر دل مادر هم هست ای حسین جان چه شده،کین غم زهرا مانده راستی جسم سه روز و سه شبانگاهم ماند سوخت،جز سر همه اعضا سرِ صحرا مانده میرود قافله هم سوی خرابات و شام ماجرایی که از این واقعه در ما مانده ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
ماه محرم آمد،ماه عزای اکبر گاهی به جانم آتش،گاهی به سینه و سر در کربلا دلیران،هرکس به نوبت آمد دشمن صدای بلوا،لشکر ندای حیدر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی برخیز ای برادر// در لشکر یزیدش،دیگر ندارد امت هیچ اعتقاد دوزخ،هیچ اعتقاد دیگر از تیغ بگذراندند آنان تمام یاران جانی نمانده بر تن،سر ها جدا ز پیکر در آنطرف که زینب شاهد بر این وقایع است بدتر ز این وقایع،تنهاست او در آخر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی برخیز ای برادر// بوسید چون محمد(ص) حلق و گلوی گل را تاب بریدنش را حتی نداشت خنجر دیگر کجا توان دید از لاله های سرخی از ساقه چون جدا و در برگ نیز پر پر تاریخ هم ندارد حتی دگر نخواهد بیند ز این حوادث مانند یا که بدتر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر// هرکس که عقده ای بود آمد که انتقامش گیرد ز بچه های معصومِ آن پیمبر بودش علی چو نامش،هرکس سرش بریدند حتی علیِ اصغر،حتی علیِ اکبر گویا علی نمایان میشد برابرِشان اینگونه بود دشمن،آن لشکر ستمگر //برخیز ای برادر در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر// وای از نگاه شمر و وای از هجومِ این قوم بر پاره های پیکر،هفتاد و دو دلاور حالا رقیه باید ترسان ز خولی باشد اِصرار در خرابات اِصرار هم مکرر این گریه پایه های کاخ جفا تکان داد این قصه هم سر آمد،پایان قصه هم سر //برخیز ای برادر،در پیش چشم خواهر امّید خیمه هایی،برخیز ای برادر//
شوکت و شهرت و دولت به شَهان اَرزانی از عناوین جهان، مرثیه خوان ما را بس ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
🍃🏴 در عزای شب سوم ماه محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- دلت گرفته و ابری شده ست حال و هوایت بنای گریه گرفتی؛ گرفته باز صدایت به یاد بوسهٔ گهگاه و مهربانیِ بابا به روی صورت تو صف کشیده خاطره هایت چه سخت راه می آیی، توان نمانده به عمه دلش شکسته از اینکه شکسته پنجهٔ پایت چقدر با لگدِ حرمله(لع)پریده ای از خواب رقیه(س) کاش بمیرم همین دقیقه برایت میان راه نشستی چقدر آه کشیدی فدای آبله هایی که میشود به فدایت کشیده از عقبِ قافله سنان(لع) و تو را به ضرب سیلیِ محکم شده ست راهنمایت به التیام تو قدری نوازشش کافیست فقط به دست پدر هست آیه های شفایت رسیده ام به امیدی محرّم ِ هر سال بیا و در شب سوم نگاه کن به گدایت عزیز میشوم آری به چشم های أباالفضل(ع) اگر که جان بسپارم کنار بزم عزایت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─
چه دوستی‌ست ندانم که با دلم کردی که جز تو بر همه‌کس تنگ می‌کند جا را... 🏴
هدف خلقت اگر معرفةالمعشوق است چیست این عشق به جز حب ولای تو حسین
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ لبخند خدا بسته به لبخند حسین است پس باش پیِ آنچه خوشایند حسین است تعریف من از عشق هـمان بود که گفتم در بند کسی باش که در بند حسین است ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴
بعد تو میون شعله ها و دود گُلای خیمه شدن یاس کبود میدونی بابا من از چی دلخورم ما بودیم, حرمله بود, عمو نبود دیگه از غارت گوشواره نگم دیگه از درد گوش پاره نگم حال و روز ربابو خودت ببین دیگه از غارت گهواره نگم شمع عمرم داره سو سو میزنه منو هی دشمن بدخو میزنه حرمله خبر داره که سیدم لگداشو سمت پهلو میزنه بعد تو میون شعله ها و دود گُلای خیمه شدن یاس کبود میدونی بابا من از چی دلخورم ما بودیم, حرمله بود, عمو نبود دیگه از غارت گوشواره نگم دیگه از درد گوش پاره نگم حال و روز ربابو خودت ببین دیگه از غارت گهواره نگم شمع عمرم داره سو سو میزنه منو هی دشمن بدخو میزنه حرمله خبر داره که سیدم لگداشو سمت پهلو میزنه صد دفه جونم رسیده به لبم بعد تو پایین نیومده تبم دس به دیوار میگیرم تا پا بشم همینم مدیون عمه زینبم شبا ضرب سیلی افطار منه شاهدم این چشای تار منه گوش اون دختری که زد منو رفت ببین از رو نیزه, گوشوار منه؟ هی بهم میگن: آخه تو دختری کو بابات که اینطوری در به دری؟ قربون سرت برم, غصه نخور رو نی اَم از همه باباها سری اگه دشمنت به ما خارجی گفت اگه از سیلی رو گونه گل شکفت اگه پای نیزه ما رو میزنن فدای سرت, تو از نیزه نیوفت زندگی بی تو دیگه درد سره این روزای من روزای آخره جون نمیدم بابا تا نبوسمت خرابه منتظرم, یادت نره مرضیه نعیم امینی