eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دو آرزو به دل مادر جوانم ماند کفن برای حسین و حرم برای حسن (ع)
سخت است چگونه بنویسم محنت را آتش زده این زهر تمام بدنت را آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند، ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه‌ای از غصه‌ی کوچست مادر تو کجایی که ببینی حسنت را تشیع تو هر تیر که از چله برون شد میدوخت به تابوت نخی از کفنت را این صحنه خودش گوشه‌ای از کربلا شد صد حرمله با تیر نشان کرده تنت را هرچند کفن پاره و گلگون شده، اما غارت که نکردست کسی پیرهنت را سنگین که نشد سینه ات از چکمه‌ی شمری پر خون که نکردست سنانی دهنت را «امیر علوی»
تویی مظلوم بی همتا،تویی تنهاترین سردار برایت غمگساری در میان خانه حتی نیست
🏴 هفتاد چوب تیر به تابوت من نشست ای وای مادرم چه کشیدی ز میخ در
جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت آب حیات زمزمه‌های زلال توست جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت «اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت آه ای پدر به داد یتیمان خود برس! تلخ است این زمانه بدون تبسمت جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🏴 نذر شهادت غریب بی حرم 🏴🍃 پابه پای حضرتِ زهرا(س) و حیدر در بقیع زائرانه میرود امشب پیمبر(ص) در بقیع می نشیند روی خاک و میکشد آه از دلش ای زمین داری امانت چند گوهر در بقیع آسمان با شال مشکی بر مزار افتاده است میشود با اشکِ اهلِ عرش؛ محشر در بقیع یادِ تابوتی که شد دریایی از بارانِ تیر خواهرش را میکُشد گریان و مضطر در بقیع کربلا جای خودش! عمریست از داغ حسن(ع) مادر سادات دارد حالِ دیگر در بقیع زیر لب میگوید این را...داشتی مثل حسین(ع) کاش یک صحن و سرا با سنگ مرمر در بقیع میشود آباد حتی بهتر از آنچه که بود بیشتر از پیش می آید کبوتر در بقیع محض سائل پروری؛ نذر امام ِ مجتبی(ع) سفره اش را پهن خواهد کرد مادر در بقیع اشک میریزیم در باب الحسن(ع) یادِ حسین(ع) نیمهٔ شب روضه میخوانیم آخر در بقیع! 🖤 🏴
گرجمله خلایق همه سائل بشوند غم مخورسفره ی احسان بنام حسن است 🌴🕯🌴
من غبارم شرفم خاک بقیع حسن است تا بر این فرش نشستم نتکانید مرا
هر چند، چهل سال کشید از دل آه آنقدر، که شد رشته‌یِ عمرش کوتاه اما نمکِ روضه‌‌اش آخر این شد "لا یَوْم، کَیَوْمِکَ اباعَبدالله" ... "رضا_قاسمی"
دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن... 🕊🥀🕊
می رود احمـد و ایــــــــــام بدی می آید فتنه بر غصه‌ی این طائفه می افـــــزاید ســـــامری گاو شده شاخ به هارون بزند پشت در منتظر و سم به زمین می‌ساید ۰
من غبارم شرفم خاک بقیع حسن است تا بر این فرش نشستم نتکانید مرا 🌴🥀🌴
ابری که می‌گذشت به آهنگ گریه گفت: دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم» سجاد سامانی 🌴🥀🌴
رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست از پای نشست هرکه از جا برخاست از داغ غم تو قلب آهن شد آب آه از دل ذوالفقارِ مولا برخاست 🖤
صبح، وقتی به شما عرضِ ارادت می‌کرد رج‌به‌رج فرشِ حرم داشت عبادت می‌کرد پیکِ حق گوشۀ صحن آمد و نقاره به دست آیۀ "یُنفَخُ فی الصُّور..." تلاوت می‌کرد‌ با همین چشمِ پر از شرمِ گناهم دیدم ماه، یک بار نه، صد بار سلامت می‌کرد زیر باران کرم قلب گناه‌آلودم کنج ایوان طلا قصد طهارت می‌کرد کوهِ ابیات فرو ریخت، غزل‌ می لرزید در سرم قافیه و وزن قیامت می‌کرد اشهد انَّ غزل...قافیه ها صف بستند شعر مأموم شد و عشق امامت می‌کرد ‌وای انگار جهان دور حرم می‌چرخید به گمانم که خدا داشت زیارت می‌کرد
این نمکـدارترین روضه نمک گیرم کرد پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کرد روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طا‌ها در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد مادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کرد چادرِ عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای معجرِ خاکی و خونیشْ زمین گیرم کرد آمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند… پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کرد پس از آن واقعه هر روز به من گفت: سلام آن سلام عـاشقِ زَهـر و اَجَل و تیرم کرد خواهرم داخلِ این تشت اگرخونِ دل است روضه یِ بند و غلِ کوفه به زنجیرم کرد ندبه خوان باش که فرزندِ حسن می‌آید جـمـعه یِ آمدنش عـاشقِ تکـبیرم کرد «حسین ایمانی»
حقش نبود تیر به تابوت او زدند این کعبه در عبادت مردم سهیم بود
ضریح خاک، حرم خاک، پرچمت هم خاک به یاد چادر مادر چه خاک آلودی...
نه چاه بود که غم را به سینه اش بسپارد نه همدمی که دمی سر به شانه اش بگذارد جوانی همه ی نوکران آل پیمبر فدای شاه کریمی که سنگ قبر ندارد
▪️در رثای عالم ربّانی و سالک توحیدی، فقیه ولایی و انقلابی، علامۀ ذوفنون حضرت آیت‌الله حسن‌زادۀ آملی رضوان‌الله‌علیه 🍃 طایر قدسی علامۀ اندیشمند و ذوفنون رفت محبوب نیکومنظر مهتاب‌گون رفت در عشق، پیری از تبار پاک‌بازان در علم، مردی از شمار راسخون رفت از معدن صدق و صفا یاقوت احمر از خیمۀ اندیشه و دانش ستون رفت آهی جگرسوز از زمین تا آسمان‌ها با نالۀ "إنّا إلیهِ راجعون" رفت دیدم گریبان چاک کرد از هجر او عقل پیوسته از چشمش به‌جای اشک خون رفت رفت از "اُولُوالألباب" نستوهی خردورز مصداق "قومٌ یَعقِلون"، "هُمْ مُهتَدون" رفت سرمستی از صهبای "لا خَوْفٌ عَلَيْهِم" آبادی از جام "وَ لا هُمْ يَحْزَنُون" رفت هم عارفی، هم شاعری، هم فیلسوفی هم کاردانی در روایات و متون رفت مصباح علم و نجم دین، شمس هدایت در عقل و نقل و در ریاضی ذوشُجون رفت آن عالم ربّانی اهل ولایت آن سالک توحیدی آیینه‌گون رفت با رفتنش از خیل سربازان رهبر تنها نه یک سردار، گویی صد قشون رفت آن طایر قدسی که رضوان بود جایش از تنگنای تیرۀ دنیای دون رفت سوی نیستان رفت آن نای الهی صد ناله از داغش ز نای ارغنون رفت از داغ آن شیرین‌دهان نغزگفتار فریاد فرهاد از نهاد بیستون رفت تنها نه در این دوره نادر بود و فاخر فخر زمان فخر زمین فخر قرون رفت لَختی ز عمرش در پی الفاظ قرآن باقی همه در فهم معنا و بطون رفت آن مهر روزافروز تابانی که می‌شد ما را به‌سوی علم و تقوا رهنُمون رفت خون شد دل ایرا و ایران از فراقش آن زندۀ جاوید با "رَیب‌ُالمَنون" رفت ✍️ ، ۱۴۰۰/۰۷/۰۶ 🔅برخی از تعابیری که در شعر آمده، از پیام تسلیت حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه، و نوشتۀ حضرت علامه شَعرانی رضوان‌الله‌علیه خطاب به حضرت علامه حسن‌زادۀ آملی رضوان‌الله‌علیه وام گرفته شده است. .
ضریح خاک، حرم خاک، پرچمت هم خاک به یاد چادر مادر چه خاک آلودی...
🍃 مـردم شنیده‌اند کـریمی چنان حَسن ما دیده‌ایم آنچه که مردم شنیده‌اند
قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم...
رقیبان صد سخن گویند و یک یک را کنی تحسین چو من یک حرف گویم، گوییم بسیار می‌گویی...