این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیدهام ای غم به گمانم؟
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری
#بیکلام
هِـی پشـتِ هــم نگــو کـه بــرو در پنـاهِ حـق
آغــوش را بـرای پنـاه آفــریــده انــد...
#فرهاد_شریفی
طبیب از درد میپرسد من از درمان درد اما
نه من آگاه از دردم نه او آگه ز درمان است
#نشاط_اصفهانی
ساقیا در ساغر هستے شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینے به جز خوناب نیست
زندگے خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفاے سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جاے خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریاے اشڪ
مور را پاے رهایے از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
ڪوه گردون ساے را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفاے خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهے از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستے سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بے ما صبورے هست ما را تاب نیست
گفتے اندر خواب بینے بعد از این روے مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شڪرخند گل و آواے چنگ
دلگشا باشد ولے چون صحبت احباب نیست
جاے آسایش چه مے جویے رهے در ملک عشق
موج را آسودگے در بحر بے پایاب نیست
#رهی_معیرے
دلْ می روَدَش ضعف، زمانی که نهادی
در آخرِ اسمِ منِ دیوانه یِ خود، "میم" !
#مرتضی_حسنی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
صد پیامک دادم و یک بار هم پاسخ نداد
ای بسوزد چون دل من سیم کارت دائمش!
━━━━💠🌸💠━━━━
#سعید_سلیمانپور
تو از زمان تولد درون من بودی
وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست ...
#فرامرز_عرب_عامری
آمدم شعر بخوانم که تو را من شاید
به جوابی برسانم که بگویی باشد
دوستت دارم و باید که بگویی من هم
تا ابد حرف تو در خاطره ام میماند
راستی یک نظری بر غزلم داشته باش
صبر کن خوب ببین شعر به من می آید؟
#سید_طباطبایی
مادر کجا بودی که چشمان تو تار است؟
مادر کجا بودی که زخمت بیشمار است؟
پیشانی تو، ماهِ پیشانیبلندم
آیینهای از ششجهت در انکسار است
مقتل مگر دارد خیابانهای این شهر؟
در این حوالی شمر در گشت و گذار است؟
مادر بمیرد پیرهن بر تن نداری
مادر بمیرد پهلوان من شکار است
انگشترت مثل خودت در هم شکسته
مانده نگینی که مرا سنگ مزار است..
با خود نگفتند آرزو داری، جوانی؟
در خانه مادر داری و چشم انتظار است؟
جان میدهی اما نمیمیری تو هرگز
جان میدهی و مرگ از تو در فرار است
تو میروی ای آرمان من، ولی باز
با رفتن تو آرمانت برقرار است
از کربلای تو هزاران لاله خیزد
یاد تو تکرار شکوهِ این تبار است
این زخم پهلوی تو خواهد کشت ما را
این روضه از روز دوشنبه برقرار است
طاهره ابراهیمنژاد
#شهید_آرمان_علیوردی😭
خستگی می برد از تن لب تو، چای نبات
خط ابروی تو را نسخ نوشته است دوات؛
آنقَدَر چادر گل دار به تو می آید
ماندهام کف بزنم یا بفرستم صلوات...
#ایرج_انصاری_فرد