eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🧡 بی خبر از تو ام و قسمت من حیرانی ست بی تو در مملکت عشق، هوا طوفانی ست تو بخندی همه ی مسأله ها حل شدنی ست تو نخندی همه ی ناحیه ها ظلمانی ست حُسنِ یوسف برسد عاقبت کنعان را رنج تنهایی ما مرحله ی پایانی ست تا نیایی، همه سر خط خبرها پوچ است صبح نزدیک ولی زحمت شب طولانی ست خواب آشفته نکردیم ز انبوه گناه ما خطا کرده و چشمان شما بارانی ست کوچه از یاد تو خالی ست اگر تاریک است هر چه سرگشتگی از بابت نافرمانی ست ریگی از راه ظهور تو نشد برداریم کاخ دینداری ما در خطر ویرانی ست مثل یک شهر قرنطینه شده تنهایم گر چه مانند شما هیچ کسی تنها نیست
🌸 آمد بر من دوش نگاری سرتیز ☕️ شیرین سخن، شکر لبی شورانگیز 🌸 با روی چو آفتاب بیدارم کرد ☕️ یعنی که چو آفتاب دیدی ، برخیز 🌸 ☕️ 🌷سلام،صبحتون پرخیر و برکت🌷
خوره افتاده به جانم، هر صبح... که دلم زودتر از یاد تو بیدار شود ...!✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من به باغ گل سرخ زیر آن ساقه تر عطر را زمزمه کردم تاصبح من به باغ گل سرخ درتمام شب سرد! روشنایی را خواندم با آب و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم ...!
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی تا پیش تو آورد مرا بعد تو را برد  قلبم شده بازیچه ی دنیای روانی باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری وقتی همه دادند به هم دست تبانی  در چشم همه روی لبم خنده نشاندم در حال فرو خوردن بغضی سرطانی آیا شده از شدت دلتنگی و غصه  هی بغض کنی ،گریه کنی ، شعر بخوانی ؟ دلتنگ تو ام ای که به وصلت نرسیدم ای کاش خودت را سر قبرم  برسانی
نوشته اند اگر بی صدا دعایت را رسانده اند به گوش دعا صدایت را فرشته ماحصل هرنفس کشیدن توست لطافتست که پرمیزند هوایت را اگر چه خانه حقیر و اگرچه فرش حصیر کرم گدا شده در هر قدم گدایت را بزرگی از تو دمی دست برنمیدارد ندارد عرش خدا شأن خاک پایت را قنوت تو غزلی با ردیف همسایه ست به بیت بیت سحر میبری دعایت را کم آیه دارترین سوره ی خدا، بانو نبی درست ادا کرد هر هجایت را علی برای علی گفتن تو میمیرد نفس نفس زدنت کشت مرتضایت را اگرچه راز مدینه ست اشک پنهانت حسن نمیبرد از یاد های هایت را قسم به اشک، که بابوسه های مادری ات گرفته ای ز گلو سهم کـربلایت را : 💔 تو زمین خوردی، علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بر خاک سرد و خالی گلدان گریستم خیلی برای کوچ بهاران گریستم آلوده شد به وسوسهٔ کفر، دینمان بر لکه‌های دامن ایمان گریستم گندابی از گناه گرفته است شهر را در جای‌جای کوچه‌خیابان گریستم ابلیس دست زد به سرِ گیسوی حیا بر تارتار موی پریشان گریستم قابیل‌ها زمانهٔ ما گرگ‌تر شدند بر بی‌گناه‌کشتهٔ عصیان گریستم درد بشر هنوز همان بی‌خدایی است بر زخم‌های کهنهٔ انسان گریستم دیدم‌که دل‌گرفته و خیس است آسمان این‌بار با بهانهٔ باران گریستم
رنج فراق هست و امید وصال نیست این هست و نیست،کاش که زیر و زبر شود 👤فاضل نظری ♥️
یک شنبه و یک ذکر و یکی شاعر و یک شعر جمعیم و تو منها شده ای عشق کجایی...
آنقَدَر شعرِ مرا خواندی و گفتی احسنت؛ فکرت افتاد که شاید تو دلیلش باشی؟
🌸🍃 طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام کودک است امروز، در آینده قنبر می شود
سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافی‌ست چشم من خیره به آن منظره باشد کافی‌ست تو به من خیره شوی، من به تبسم‌هایت خنده بر روی لبت یکسره باشد کافی‌ست ࿐‌ ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌾
کافه‌گردی با تو در دی ماه میچسبد عجیب گور بابای همه استاد و درس و امتحان!
پر میکشی و وای به حال پرنده‌ای کز پشت میله‌ی قفسی عاشقت شده‌است
دستم نمی‌رسد که به دست آورم تو را ماییم و هر دمی غمِ از دست دادنی
دُرست انصاف دُنیا را در این یک جُمله فهمیدم : نوشتَم دوسـتَت دارم ، نوشتَش دوسـتَش دارم
حرف دلم را هیچکس وقتی نمی‌فهمد با شعر ذره ذره ذره میکشم خود را
 غزل شمارهٔ ۵ ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا فلک موافقت من کبود درپوشید چو دید کز تو بهر لحظه شیونی است مرا از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا هر آن‌که آب من از دیده زیر کاه تو دید یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا به دام عشق تو درمانده‌ام چو خاقانی اگر نه بام فلک خوش نشیمنی است مرا
تو قفس دیدی و رفتی و منِ خسته زِ بامت به خدا باغ و چمن دیدم و پرواز نکردم
اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وقت دیدار است بسم الله رحمن رحیم تاچه آورده ست بر ما باز از کویش نسیم حضرت عشق است و الطاف فراوان می کند راه وصل دوست را برما نمایان می کند در وصال حضرت دلدار گردد سربلند هرکه راه معرفت راجوید از این هشت پند پندهای رهبرم چون بال پرواز من است پنداول؛ درمسیرحق بسیجی ماندن است پند دوم قدر خود را نیکتر دانستن است هرکه داندقدرخود ازمَکر دشمن ایمن است پندسوم هست در دشمن شناسی های ما تا نلزرد در مسیر حق شناسی پای ما پندچارم، آگهی از قدرِ رشد معنویست هرکه آگاه است از قدر توان خودقویست پندپنجم هست تبیین دروغ دشمنان باید این ناراستی بر دیگران گردد عیان هرکه روشن بین نباشد می شود امروز گم از بصیرت رهبرم فرموده در پندششم پندهفتم،درعمل هر آن مهیا بودن است هر نفس آماده ی تزویر اعدا بودن است پندهشتم، داده بر این جبهه، هشدارِ نفوذ اینکه دشمن نقشه هاچیده ست درکارنفوذ حرف آخر آیه ی زیبای قران کریم اینکه باسستی و غم هرگزنباید خو کنیم وعده مان داده ست دراین آیه یزدان رحیم زانکه با ایمان خود از دشمن دین برتریم راه را کی گم کند وقتی کسی حق باور است آنکه در قاب دلش فرمایشات رهبراست یافت باید راه را با این کلام بی بدل واژه هایی یک به یک حی علی خیرالعمل گفته های نور را همواره با جان می خریم عاشق این سنگر و این کشور و این رهبریم احمدرفیعی وردنجانی
ڪَران ڪَشتم     بہ چشمش...بس ڪہ        رفتم بـے سبب سویش مرا زین      پاے بے فرمان...         چہ ها بر سر نمے آید ᭄‌⚘ ♥️♥️
بـغیـر از مه ندارد ڪـس خبـر از نـاله و آهـم ڪــہ او در وادے هجـرِ تو شبـها بود هـمراهم ♥️°♥️
مثل برگهای پاییزی...🍂 📝روایت است که انسان به ســـجده برود و مدتی در سجده باشد، "شــــکراً‌ لله و الهی العفو" بگوید‌، مخصوصا در نمـــاز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حسّ میکند وقتی که به سجده می رود، سبکـــ میشود🕊 آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است.همانطور که در فصل پاییز برگ درختان را میریزد هم گـــناهان را می ریزد. صبح های پاییزیتون نورانی🌹
یاٰ قاٰضِیَ الحاٰجاٰت هر کسی رزم حسن را در جمل میدید اگر طبع شعرش می‌شکفت و شاهنامه مینوشت...