شـدم از عشق تو بیمار و داغون
یه ریز میریزه از چشمام بارون
اگه حـال منـو میپرسی ای یار!
پریشونم! پریشـونم! پـریـشـون!
#جواد_محمدی_دهنوی
اینکه تو تصویره خودمم! 😢
دریا به سرش زده پَری میرقصد
ناهـیـد، کـنـار مشـتری میرقصد
بانو! تو مگر چه کردهای با عالم؟
با عشق تو رود، بندری میرقصد
#جلیل_صفربیگی
بیداری ارمغانِ دلِ رفتهی من است
هرگز نمیشود شبِ عاشق، سحر، به خیر
#سجاد_رشیدی_پور
شمع انجمن
گاه گاهی عشق در پیری جوانم میکند
این بهار آسوده از رنج خزانم میکند
در دلم گلبوتههای آرزو سر میزنند
شوقِ این گلهای رنگین باغبانم میکند
با نوای بلبلی مست سرودن میشوم
ساز پرشور نسیمی نغمهخوانم میکند
چون قناریهای عاشق، دستِ پر مهر بهار
نوگلی را سایبان آشیانم میکند
یاد یارانی که با هم بزمِ الفت داشتیم
همچو شمعِ انجمن آتش زبانم میکند
هرچه با من زندگی نامهربانتر میشود
بیشتر از پیش با خود مهربانم میکند
بر دلم تاب و توانی تازه میبخشد امید
هرچه پیری خستهجان و ناتوانم میکند
پای تا سر عشق و احساسم ولی موی سپید
همچو آتش زیر خاکستر نهانم میکند
سروِ آزادم ندارم باکی از باد خزان
جنگ با قهر طبیعت قهرمانم میکند
همچو تیر از راست رفتن سر نمیپیچم "سخا"
گرچه هردم بار پیری چون کمانم میکند
#فضلالله_شیرانی
#سخا
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در
چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
شُد دَرِ قلعه ز جا کنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در
میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در
آه سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در…
✍🏻#محسن_کاویانی
گفت از صبر و فقط فاصلهها را افزود
فال حافظ غلط از آب درآمد چه کنم_
#حسین_مرادی
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻣﺴﺖﺍﻧﺪ ﻭ ﻣـﺎ ﺩﻳـﻮﺍﻧﻪﺍﻳﻢ
ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ ﺷﻤﻊﺍﻧﺪ ﻭ ﻣـﺎ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﺍﻳـﻢ
ﭼـﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑـﺎ ﺧـﻼﻳﻖ ﺍﻟﻔﺘﻰ
ﺧﻠﻖ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣـﺎ ﺩﻳـﻮﺍﻧـﻪﺍﻳـﻢ
ﻣـﺎ ﺯ ﻋـﻘﻞ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪﺍﻳـﻢ
ﻻﺟـﺮﻡ ﺩُﺭﺩﻯﮐﺶ ﻣﻴﺨﺎﻧﻪﺍﻳﻢ
ﺩﺭ ﺍﺯﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺟـﺎﻡ ﺍﻟﺴﺖ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣـﺎ ﻣﺴﺖ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪﺍﻳـﻢ
ﻣـﺎ ﺯ ﺍﻏﻴﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﻞ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻳﻢ
ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺧﺎﻧﻪﺍﻳﻢ
#مولانا
گفتم که مختصر بنویسم فراق چیست
اما همیشه کار به طومار میکشد...❤:)
#حسین_دهلوی
آينه هستم هميشه یک خطر دارم تو را
سنگ را ننداز عاقل باش تكثيرم نكن
#سیدمحمود_موسوی_مطلق
♥️°°♥️