سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
شبتون بخیررررررررر🌸
تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺
حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظهٔ عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چه زود
دیر میشود
بهمن ۶۹
#آینههای_ناگهان
#قیصر_امینپور
سرود صبح
حنجرهها روزهٔ سکوت گرفتند
پنجرهها تار عنکبوت گرفتند
عقدهٔ فریاد بود و بغض گلوگیر
بهت فصیح مرا سکوت گرفتند
نعره زدم: عاشقان گرسنهٔ مرگاند
درد مرا قوت لایموت گرفتند
چون پر پروانه تا که دست گشودم
دست مرا لحظهٔ قنوت گرفتند
خط خطا بر سرود صبح کشیدند
روشنی صفحه را خطوط گرفتند
#آینههای_ناگهان
#قیصر_امینپور
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
حرفی از نام تو
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم، سکوتم آب شد
چشم بستم، بسترم آتش گرفت
در زدم، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم، دفترم آتش گرفت
#آینههای_ناگهان
#قیصر_امینپور
داشت در یک عصر پاییزی زمان میایستاد
داشت باران در مسیر ناودان میایستاد
با لبی که کاربرد اصلیاش بوسیدن است
چای مینوشيد و قلبِ استکان میایستاد
در وفاداری اگر با خلق میسنجیدمش
روی سکوی نخستِ این جهان میایستاد
یک شقایق بود بین خارها و سبزهها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان میایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش میشدند
ابر، بالای سرش در آسمان میایستاد
موقع رفتن که میشد من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست میبردم بر آن، میایستاد
موقع رفتن که میشد طاقت دوری نبود
جسممان میرفت اما روحمان میایستاد
از حساب عمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه یک شب در میان میایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال میگفتم بمان، میایستاد
ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
نه چرا آهسته، باید ساربان میایستاد
باید از ما باز خوشبختی سفارش میگرفت
باید اصلاً در همان کافه زمان میایستاد
#کاظم_بهمنی
تـا گنـاهی میکنم زهـرا، وساطت می کند
پشت مادر، طفل بازیگوش قایم می شود
#بردیا_محمدی
#صلاللهعلیکیافاطمهالزهرا
#فاطمیه
.
باز شد فاطمیه، حسرت دلها برگرد
آن حکیمی که تو گفتی، شده تنها برگرد
تشنۀ گریۀ بسیار تو بیتالزهراست
روضۀ حضرت مادر شده برپا برگرد
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۱/۱۰/۰۲
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
هوا هواے حسینیه ها شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا شب جمعه
شب زیارت مخصوص سیدالشهدا
شب زیارت ارباب ما شب جمعه
حوائج همگے مستجاب خواهد شد
رواست حاجت دل با دعا شب جمعه
"حسین" گفتم و در بین روضه مے شنوم
صداے مادر سادات را شب جمعه
خدا ڪند ڪه همین روزها حرم باشم
خدا ڪند برسم ڪربلا شب جمعه
حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم
ڪنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
#اسماعیل_شبرنگ
#شب_جمعه
از یاد تو برنداشتم دست هنوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز
#شهریار
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است
چقدر زندگی برگها غم انگیز است
مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم
چرا هنوز نگاهت محبتآمیز است؟
دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح
دلم خرابهی بعد از هجوم چنگیز است
مرا چگونه فراموش کردهای ای دوست؟
ببین گذشتهات از خاطرات لبریز است
تمام هستی من آرزوی وصل تو بود
تمام هستی من بی تو سخت ناچیز است
#مجید ترکابادی
🕊